انصاف :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

انصاف انصاف

سه شنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۲۶ ب.ظ

از کسانی که‌ از روی عمد نان را به نرخ روز می‌خورند که بگذریم کسانی را مشاهده کرده‌ام که از زمانی که به یاد دارم دشمن آقای هاشمی بودند و هر چه فحش بلد بودند نثار آن مرحوم و خانواده‌اش می‌کردند. ایضا تا می‌توانستند تهمت و افتراء و... که‌ این آقا و خانواده‌اش اموال این مردم را بردند و خوردند و چه کردند و چه کردند و چه کردند.

اما در سال ۱۳۸۸ -البته هنوز انتخابات نشده- شدند طرفدار پر و پا قرص آقای هاشمی. حالا دیگر نه از فحش و ناسزا خبری بود و نه از اینکه او و خانواده‌اش چه‌ها کردند. بلکه درست در نقطه‌ی مقابل ایستاده بودند و چنان طرفداری از او می‌کردند که بیا و ببین.

طرف در طول عمرش یک‌بار هم در انتخابات شرکت نکرده بود، اصلا نظام را قبول نداشت اما در سال ۱۳۸۸ می‌خواست در انتخابات شرکت کند که هیچ، قصد داشت به آقای بوق رای بدهند چون، هاشمی گفته بود. چون نظر هاشمی روی او بود. چون هاشمی... چون هاشمی...

از آن سال به این طرف هم در همان عقیده‌ی خود تا ارتحال آقای هاشمی ماند و آقای هاشمی شد اسطوره‌اش.

آخر پدر من، برادر من، خواهر من، بزرگوار! اعتدالت کجا رفت پس؟ چگونه می‌شود یک عمر در نقطه‌ی صفر باشی و ناگهان یک عمر در نقطه‌ی ۱۰۰؟ یعنی یک نفر پر بود از خلاف و دزدی و ناگهان پر شد از خوبی و خیر؟ یعنی تا قبل سال ۱۳۸۸ هیچ خوبی در کارنامه‌ی او نبود؟ و از سال ۱۳۸۸ به بعد هیچ بدی؟

بعضی از فوت ایشان خوشحال و برخی آنقدر ناراحت شدند که‌ بچه‌های آن مرحوم هم این مقدار بی‌تابی نداشتند، چه اینکه آن یکی در مراسم پدرش علامت پیروزی و دیگری بالای سر جنازه‌ی پدرش زاویه‌ای مناسب عکاسی نشان می‌داد.

بیایید مردم افتادن از دو طرف بام نباشیم. بیایید کمی تمرین انصاف کنیم وگرنه دیر می‌شود و بی‌انصافی که شد عادتمان، ترک آن می‌شود از سخت‌ترین کارهای دنیا و چیزی شبیه معجزه. همانطور که حضرت امام رضا علیه‌السلام فرمودند: ترک العادة کالمعجز.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه