اهل مدینه فاطمه‌ام را نظر زدند؛ حضرت زهرا (س)؛ محمد سهرابی (معنی) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 محمد سهرابی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

اهل مدینه فاطمه‌ام را نظر زدند

با برق چشم، خرمن جان را شرر زدند

 

در اول ربیع، خزان شد بهار من

ماه مرا به آخر ماه صفر زدند

 

بهر تسلّی دلِ زهرا یهودیان

با هیزم و لگد به عزاخانه سر زدند

 

از چوب، خون تازه روان شد به روی خاک

از بس که با غلاف به پهلوی در زدند

 

دیدند که با تو راه به جایی نمی‌برند

نزدیک‌تر شدند و سرت را به در زدند

 

زهرا نبود آن‌که بیافتد به روی خاک

سیلی به صورت زن من بی‌خبر زدند

 

تا آمدم به خویش، جمالش کبود شد

بدسیرتان جمال مرا بی‌خبر زدند

 

هر قدر گفت دختر پیغمبرم نزن

اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند

 

این جای دست‌های فلانی فقط نبود

این نقش را مُسَلّم چندین‌نفر زدند

 

معنی ورشکسته چو خواهی مرا ببین

سرمایه‌ی امیدِ مرا از کمر زدند

 

مردی که هیچ ضربه به پشتِ کسی نزد

زهراش را جماعتی از پشتِ سر زدند

 

افتاد روی جفت علی لنگه‌ی دری

از بس که جفت‌جفت و فُرادی به در زدند

 

اهل مدینه با همه‌ی کینه‌های خود

سرو رشید باغ مرا با تبر زدند

 

محمد سهرابی (معنی)

 

 

* منبع: وبلاگ من غلام قمرم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه