این جنگل گرگ... :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

این جنگل گرگ...

يكشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۰۱ ب.ظ

تهرانیها سعی کنند نخوانند:

  

یک شهر پرنده­های مُرده

یک شهر چرنده­های خوش­پوش

یک شهر مناره­های کوتاه

یک شهر ستاره­های خاموش

 

آیینه­ی آسمان تاریک

تابوت غریب نعش انسان

بر شانه­ی کوچه­های باریک

یک جاده به سمت خط پایان

 

در پرتوِ ماه بی­تفاوت

یک بیشه پلنگ تیزدندان

همسایه­ی گرگ­های وحشی

آلوده­ی خون گوسفندان

 

پتیاره­ی خرفریبِ بدنام

کمپیرِ وقیحِ هفت­کرده

زالوی کریهِ هفت­اندام-

حلقوم برای نفت کرده

 

شش­دانگ صدای ناهماهنگ

ترکیب کریه آهن و دود

آویخته در بتان صدرنگ

یک شهر نران ماده­آلود

 

مردانِ به انتها رسیده

یک صفحه پیاده­های فرزین

مردانِ به گوشِ ما رسانده

یک عمر حماسه­ی دروغین

 

با پرده­درانِ پشتِ پرده

تا کی، تا چند استمالت؟

ای شیعه­ی انقلاب­کرده!

این بود فرشته­ی عدالت؟

 

ای دیوِ سپیدِ پای در بند!

این جنگلِ گرگ را بسوزان

آری، بخروش، ای دماوند!

تهرانِ بزرگ را بسوزان

 



 

 امید مهدی نژاد 

 

  • ناصر دوستعلی

تهران

امید مهدی‌نژاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه