این حریم کیست کز جوش ملائک روز بار؛ امام رضا (ع)؛ صائب تبریزی
بسم الله الرحمن الرحیم
این حریم کیست کز جوشِ ملائک روزِ بار
نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار
یارب این خاک گرامی مغرب خورشید کیست
کز فروغش میشود چشم ملائک اشکبار
کیست یارب در پس این پرده کز انفاس خوش
میبرد از چشمها چون بوی پیراهن غبار
همچو معنی در ضمیر لفظ پنهان گشته است
در رضای او رضای حضرت پروردگار
شِکوهی غربت، غریبان را ز خاطر بار بست
در غریبی تا اقامت کرد آن کوهِ وقار
وه چه گویم از صفای روضهی پرنور او
کز فروغش کور روشن میشود بیاختیار
همچو اوراق خزان بال ملائک ریختهست
هر کجا پا مینهی در روضهی آن شهریار
میتوان رفتن به آسانی به بال قدسیان
از حریم روضهی او تا به عرش کردگار
نقد میسازد بهشت نسیه را بر زائران
روضهی جنتمثالش در دل شبهای تار
میتوان خواند از جبین رحل مصحفهای او
رازهای غیب را چون لوح محفوظ آشکار
از سر گلدستهاش چون نخل ایمن تا سحر
بر خداجویان شود برق تجلی آشکار
چشمهی کوثر به استقبالش آید روز حشر
هر که را زین آستان بر جبهه بنشیند غبار
می رود فردا سراسر در خیابان بهشت
هر که را امروز افتد در خیابانش گذار
هر که باشد در شمار زائران درگهش
میتواند شد شفیعِ عالمی روزِ شمار
آتش دوزخ نمیگردد به گردش روز حشر
از سر اخلاص هر کس گشت گِرد این مزار
میشود همسایهی دیوار بر دیوار خلد
در جوار روضهی او هر که را باشد مزار
بر جبین هر که بنشیند غبار درگهش
داخل جنت شود از گرد ره بیانتظار
آن که باشد یک طواف مرقدش هفتاد حج
فکر «صائب» چون تواند کرد فضلش را شمار؟
صائب تبریزی
از سایت شعر هیئت