ای حرم کعبه‌‏ات ز حلقه به گوشان؛ حضرت علی‌اصغر (ع)؛ جیحون یزدی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

 جیحون یزدی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

ای حرم کعبه‌‏ات ز حلقه به گوشان

وی دل دانای تو زبان خموشان

با تو که گفت از حسین چشم بپوشان؟

خاصه در آن دم که اهل بیت خروشان

نزدش با اصغر آمدند معجل

 

گفتند کاین طفل، کو چو بحر بجوشد

نیست چو ما کز عطش به صبر بکوشد

اشک بپاشد چنان‌که خاک بپوشد

رخ بخراشد چنان که جان بخروشد

جز به کفی آب، عقده‏اش نشود حل

 

 هی به فغان خود ز گاهواره پراند

مادر او هم زبان طفل نداند

نه بودش شیر تا به لب برساند

نه بودش آب تا به رخ بفشاند

مانده به تسکین قلب اوست معطل

 

گاهی ناخن زند به سینه‌ی مادر

گاهی بی‌جان شود به دامن خواهر

باری از ما گذشته چاره‌ی اصغر

یا بنشانش شرار آه چو آذر

یا ببرش همرهت به جانب مقتل

 

شه ز حرم‌خانه‌‏اش ربود و روان شد

پیر خرد هم‌عنان بخت جوان شد

زان پدر و زان پسر به لرزه جهان شد

آمد و آورد، هر طرف نگران شد

تا به که سازد حقوق خویش مدلل

 

گفت که ای قوم، روح پیکرم است این

ثانی حیدر، علی اصغرم است این

 آن همه اصغر بدند، اکبرم است این

حجت کبرای روز محشرم است این

رحمی، کش حال بر فناست محول

 

او که بدین کودکی گناه ندارد

یا که سر رزم این سپاه ندارد

بلکه بس افسرده است و آه ندارد

جای دهید آن که را پناه ندارد

پیش کز ایزد برید کیفر اکمل

 

ناگه از آن قوم از سعادت محروم

حرمله‌اش راند تیر کینه به حلقوم

حلق ورا خست و جست بر شه مظلوم

وز شه مظلوم آن سه‌شعبه‌ی مسموم

رد شد و سر زد ز قلب احمد مرسل

 

طفلی کز تشنگی به غم شده مدغم

جست و برآورد دست و خست رخ از غم

گردن و سر، گاه راست کرد و گهی خم

شه ز گلویش کشید تیر و همان دم

ملک جهان بر جنان نمود مبدل

 

جیحون یزدی

 

 

* منبع: سایت ارادت (مجمع شاعران اهل بیتعلیهم‌السلام)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه