ای علمداری که دستت بوسهگاه مرتضاست؛ حضرت عباس (ع)؛ جواد حیدری
بسمالله الرحمن الرحیم
ای علمداری که دستت بوسهگاه مرتضاست
افضل الاعمال حیدر، بوسه بر دست شماست
اقتدا بر مرتضی کردند جمع اهل بیت
دست تو سرشار از عطر نسیم بوسههاست
بوسه بر دست تو طعم بوسه بر قرآن دهد
دستهایت آیههای سفرهدار هل اتاست
امتیاز بوسه بر دست تو، دست فاطمه است
چون که مَس آیهی تطهیر، پاکان را سزاست
صف کشیدند انبیا تا که خدا رخصت دهد
بوسه بر دستت زنند، این آرزوی انبیاست
گر خدا قسمت کند یک بوسه بر دستت زنیم
ما و نسل ما خدائی تا ابد حاجترواست
ای که در سجده دو دست و صورتت بر روی خاک
باعث گرمی بازار مناجات خداست
ای که ساعتها میان سجده میگفتی خدا
بندهای کوچک به درگاه تو گرم التجاست
تا که دست تو به سوی آسمان میشد بلند
حق ندا میداد وقت استجابت بر دعاست
پینهی پیشانیات العفو گو تا محشر است
اشک تو آمرزش ما بندگان پر خطاست
ای که میدادی قسم حق را به نام فاطمه
خاک نخلستان ز اشک جاری تو با صفاست
حیف باشد گر فقط از خوشگلیات دم زنیم
کمترین مدح تو گفتن از رخ و از چشمهاست
گر چه یوسف را خدا از صورت تو خلق کرد
حسن صورت شمهای از سیرت تو با وفاست
در اطاعت بهترین و در عبادت برترین
دست و چشم تو مطیع پادشاه کربلاست
میتوانستی به هم ریزی تمام خصم را
لیک گفتی امر،امر زادهی خیرالنساست
ای برادر بر امامین و عموی نُه امام
عَمّی العباس ذکر دائم آل عباست
ما یقین داریم هنگام فرج ای ذوالعلم
بیرق صاحبزمان بر دوش تو صاحبلواست
فوق ایدیهم یداللهی که فرموده خدا
وصف دست توست که بالاترین دستهاست
حضرت سقا مه هاشم، تماشای رخت
کاشف الکرب حسین و زینبین و مجتباست
لقمهلقمه از غذای روز تاسوعای تو
ارمنی گیرد شفا چون سفرهات دارالشفاست
بر علی سوگند ای حیدر جمال علقمه
روز تاسوعای تو روز غدیر کربلاست
روز تاسوعا حوائج را برآورده کنیم
چونکه عاشورا فقط هنگامهی شور و عزاست
مادرت امالفضائل حضرت امالبنین
فاطمه است و دومین همسنگر شیر خداست
مادرِ قامترشید چار سردار رشید
مادر رزمندگان جبههی کرب و بلاست
مرتضی خواهان او شد از دعای فاطمه
گوهری نایاب بود و قدردانش مرتضاست
در مدینه مینماید مادری بر زائران
دستپخت فاطمه از دستِ او خوردن بجاست
در فراق قبر زهرا، تربت امالبنین
در مدینه باعث آرامش دلهای ماست
روزگاری که شود آباد گلزار بقیع
بیت سقاخانهی امالبنین آنجا بپاست
ای برادرهای تو بابالحوائج بر همه
شیعه حتی غافل از این حلقهی مشکلگشاست
مادرت وقت سفر فرمود بر اَخوان تو
پاسداری از حریم دخت زهرا با شماست
همچو پروانه به گِرد محملش حلقه زنید
لحظهای گر دور باشید از حریم او خطاست
این وصیت تا به شهر شام هم پایان نداشت
دید زینب چار سر بر گِرد او حیدر نماست
یَل به آن گویند که پشتش نیاید بر زمین
تو به صورت بر زمین افتادهای زهرا گواست
جواد حیدری
* منبع: وبلاگ حسینیه