ای که دل غریب من، با تو شد آشنا، رضا؛ امام رضا (ع)؛ محمدجواد غفورزاده (شفق)
بسم الله الرحمن الرحیم
ای که دل غریب من، با تو شد آشنا، رضا
اشک من است پنجه در پنجرهی تو یا رضا
من که کبوتر دلم انس گرفته با رضا
میشنوم ز قدسیان زمزمهی رضا رضا
ای به فدای جان تو، جانِ به لبرسیدهام
من که گل بهشت را از حرم تو چیدهام
من به بهای هستیام، مهر تو را خریدهام
عشق تو میبرد مرا، تا حرمِ خدا، رضا
ای که به باغ مکرمت، گل تویی و گلاب، تو
ذکر تویی، دعا تویی، اجر تویی، ثواب، تو
علم تویی، حلم تویی، فاتحة الکتاب، تو
میدمد از ضریح تو جلوهی ربنا، رضا
آنکه وجود را به خود، از عدم آوَرَد تویی
بارقهی امید ما روز نشاط و غم تویی
مروه تویی، صفا تویی، قبله تویی، حرم تویی
تویی شمیم سورهی کوثر و هلاَتی، رضا
فدای خاک پای تو، خدای را ولی تویی
تداوم ولایت مطلقهی علی تویی
مراد اهل بینش از ذکر «سینجلی» تویی
بیتو کسی نمیبرد ره به سوی خدا، رضا
شبی که سر زد از افق جمال ماهت آمدم
پناه ماسوا تویی، که در پناهت آمدم
کبوترانه پر زدم، بر سر راهت آمدم
اگر ز در برانیام، کجا روم، کجا رضا؟
به پیشگاه قدس تو اگر چه دستخالیام
اگر کسی نمیخورد، غم شکستهبالیام
هست اگرچه اشک من، گواه خستهحالیام
خوشم که دارم از جهان ولایت تو را رضا
ای که به این شکستهدل فرصت آه دادهای
ای که مرا به این حرم خوانده و راه دادهای
اگرچه در جوار خود مرا پناه دادهای
بخوان مرا به دیدن روضهی کربلا، رضا
محمدجواد غفورزاده (شفق)
از سایت شعر هیئت