باباجون بگو کجایی می‌دونم که سر جدایی؛ حضرت رقیه (س) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

باباجون بگو کجایی می‌دونم که سر جدایی

عمه می‌گه سفری تو پس کی از سفر می‌آیی؟

 

بابا خسته‌ام می‌دونم این‌و از چشام می‌خونی

کاش می‌شد بیای و امشب تا سحر پیشم بمونی

 

توی صحرا تک و تنها افتادم از ناقه بابا

یاد حرف عمه بودم داد زدم مدد یا زهرا

 

ناگهان دیدم یه بانو نیمه‌شب اومد به اون سو

یه کمی قدش کمون بود دستش و می‌ذاشت به پهلو

 

بغلم گرفت و بوسید نوازشم کرد و خندید

وقتی شونه کرد موهام و می‌دیدم دستش می‌لرزید

 

اون دل شب دشمن بد یه دفعه جلوم در اومد

نه یه حرفی نه یه سؤالی با لگد به پهلویم زد

 

نبودی چه‌ها کشیدم توی راه چیا شنیدم

صد دفعه مردم باباجون تا به قافله رسیدم

 

من پیاده او سواره، چی بگم غم بی‌شماره

اون‌قدر برات بگم که دختر تو پا نداره

 

ناشناس

 

 

* در صورتی که نام شاعر این اثر را می‌شناسید، لطفا نام ایشان را در قسمت نظرات ـمستندا- ثبت بفرمایید.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه