بار بگشایید، اینجا کربلاست؛ امام حسین (ع)؛ حبیب‌الله چایچیان (حسان) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 حبیب‌الله چایچیان (حسان)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

بار بگشایید، اینجا کربلاست

آب و خاکش با دل و جان آشناست

 

بر مشام جان رسد بوی بهشت

به‌به از این تربت مینو سرشت

 

کربلا، ای آفرینش را هدف

قبله‌گاه عاشقان از هر طرف

 

طورِ عشق است و مطافِ انبیا

نور حق اینجاست؛ ای موسی! بیا

 

جسم را احیا اگر عیسی کند

جان و تن را کربلا احیا کند

 

گر سلامت رفت، از آتش، خلیل

نورِ ثار الله شد او را دلیل

 

کربلا، قربانگه ذبح عظیم

عرشِ رحمان را صراط مستقیم

 

گر خدا خواهی، برو این راه را

کن زیارت کوی ثار الله را

 

شد ز عاشورای او یک اربعین

قتلگاهش را به چشم دل ببین

 

ماه، اینجا، واله و سرگشته است

و آن شهابِ ثاقب از خود رفته است

 

گردِ غم، افشانده بر سر، کهکشان

اشکِ خون ریزد هنوز از آسمان

 

اختران، سوزند چون شمع مزار

مرغِ شب می‌نالد اینجا زار زار

 

گاه در صحرا خروش و گه سکوت

خفته در اینجا شهیدی لا یموت

 

حضرت سجاد بر خاکش نوشت

تشنه‌لب شد کشته، سالار بهشت

 

اربعین است، اربعین کربلاست

هر طرف غوغایی از غم‌ها به پاست

 

گویی از آن خیمه‌های نیم‌سوز

خود صدای العطش آید هنوز

 

هر کجا نقشی ز داغ ماتم است

هرچه ریزد اشک، در اینجا کم است

 

باشد از حسرت در اینجا یادها

هان به گوش دل شنو، فریادها

 

در دل هر ذره، صدها مطلب است

ناله‌ی سجاد و اشک زینب است

 

باید اینجا داشت گوش معنوی

تا مگر این گفتگوها بشنوی:

 

-عمه جان! اینجا حسین از پا فتاد

چهره بر این تربت خونین نهاد

 

-عمه جان! این قتلگاه اکبر است

جای پای حیدر و پیغمبر است

 

-عمه جان! قاسم در اینجا شد شهید

تیر بر قلب حسین اینجا رسید

 

-عمه جان! عباس اینجا داد دست

وز غمش پشت حسین اینجا شکست

 

-اصغر لب‌تشنه، اینجا، عمه جان!

شد ز تیر حرمله خونین دهان

 

-از برای غارت یک گوشوار

شد در اینجا، کودکی نیلی عذار

 

تا قیامت، کربلا ماتم‌سراست

حضرت مهدی، حسان! صاحب عزاست

 

حبیب‌الله چایچیان (حسان)

 

 

* منبع: سایت کرب و بلا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه