بخوان که روضهی غم گل کند به بوی فدک؛ نصرالله مردانی
بسمالله الرحمن الرحیم
بخوان که روضهی غم گل کند به بوی فدک
هزار بغض نهان است در گلوی فدک
بگو به حامی آن غاصبان کوراندیش
که اشک بانوی گل بود آب روی فدک
قسم به نام توی ای کوثر پیمبر نور
که آب دیدهی ما میرود ز جوی فدک
نشان مرقد گمگشتهی مطهر تو
ز آب و آینه پرسیدهام به کوی فدک
زمان به یاد تو دارد هنوز نوحهی غم
غمی به وسعت تاریخ تلخپوی فدک
فغان که فتنهی آن کجروان زادهی جهل
شکست خنجر فریاد در گلوی فدک
حدیث غصهی هابیلیان تاریخ است
غدیر غربت مولا و گفتگوی فدک
گلوی تشنهی دریا و روح زخمی خاک
شد از زلال تو سیراب ای سبوی فدک
امام منتظران صاحب زمین و زمان
بیا که با تو زنده خنده گل به روی فدک
بیا که از نفس سبز لحظههای ظهور
دوباره چشم جهان است خیره سوی فدک
بیا که منتظران تشنهی وصال تواند
بگو حکایت ناگفتهی مگوی فدک
فدک به پای تو ریزد هزار خرمن گل
که هست دیدن روی تو آرزوی فدک
نصرالله مردانی