بهار خواست گیاهت شکفتنی بشود؛ عطیه علینقی
شنبه, ۷ دی ۱۳۸۷، ۰۲:۰۶ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
بهار خواست گیاهت شکفتنی بشود
لباسِ جنسِ گناه تو! شُستنی بشود
که راه و چاه تو از هم جدا نشد!؟ میخواست...
برادرانگیات با تو ناتنی بشود
"یحولُ بین تو و قلب تو!"* مگر که دلت
به این بهانه به دنیا نبستنی بشود
که ساده دل بِکنی؛ بستهبندیاش بکنی
و چسب قرمز رویش "شکستنی!" بشود
أعوذُ مِن "منِ" آن روی سکهات، برخیز!
که این مُراحم با نقطه! رفتنی بشود
دوباره چشم به هم میزنی، ببار! ببار!
شکوفههای نگاهت شکفتنی شده است!!!
عطیه علینقی
از وبلاگ دفتر سیاه
* و اعلموا أن الله یحول بین المرء و قلبه