به نام نامی سر، بسمهتعالی سر؛ امام حسین (ع)؛ سیدحمیدرضا برقعی
بسمالله الرحمن الرحیم
به نام نامی سر، بسمهتعالی سر
بلند مرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد
که بندهی تو نخواهد گذاشت، هر جا سر
قسم به معنی لایمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین، ما رایت الا تن
به آسمان بنگر، ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یحبالجمال محوش بود
جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک، همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس، اجننی گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را، به پارهی تن گفت
برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت آخر سر روی پای مولا سر
چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید
به روی چادر زهرا گذاشت سقا سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر
همان که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود، پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
میان خاک کلام خدا مقطعه شد
میان خاک، الف، لام، میم، طا، ها، سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازهی اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدنها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هر چه هر که دلش خواست داد، حتی سر
جدا شده است و سر از نیزهها درآورده است
جدا شده است و نیافتاده است از پا سر
صدای آیهی کهفالرقیم میآید
بخوان، بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟
به چوب، چوبهی محمل، نه با زبان، با سر
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
سیدحمیدرضا برقعی