تا این دو بخش بخش بخش نشده بیا ...!!!
دوشنبه, ۱۹ دی ۱۳۸۴، ۰۶:۴۹ ق.ظ
« فراموشی گرفتم »مای گاو بلند تر از حرفهای ما شده برای اینکه فرق کنیم،فرقی که فرق می کند کج باشد یا مستقیم روزی که به دنیا آمدم آسمان آبی بود و آبی بودن آسمان نشانی بود که از کجا آمدم و به کجا می رومفراموشی گرفتم خاطرم نیست پای کی به ردپای خامه خورد که خروار خروار کلمه ریخت توی صفحه ی این خاک؛ فیروزه ای یا خونی ، چه فرقی می کند تمامی نیمکت خط خطی شدهخراب ، خسته ، خاموش ، "خاضع ٍ خاشع ٍ ..." خجالت رسوب می کند در چشمهای خشکیده ام باران !!! آری ببار ، شاید که از خم یک کوچه ... تازه از خواب پریدم ، خیال خال تو بود ، دیگر به خاک نخواهم برد شاید غزلی وقتی سلام کرد تا بی جواب ترین حرف ها را دیگر تکرار نکنم .