تقسیم عادلانه
من همسن و سال پسر تو هستم،
تو همسن و سال پدر من هستی.
پسر تو درس میخواند و کار نمیکند،
من کار میکنم و درس نمیخوانم.
پدر من نه کار دارد، نه خانه،
تو هم کاری داری، هم خانه، هم کارخانه؛
من در کارخانهی تو کار میکنم.
و در اینجا همهچیز عادلانه تقسیم شده است:
سود آن برای تو، دود آن برای من.
من کار میکنم، تو احتکار میکنی.
من بار میکنم، تو انبار میکنی.
من رنج میبرم، تو گنج میبری.
من در کارخانهی تو کار میکنم.
و در اینجا هیچ فرقی بین من و تو نیست:
وقتی که من کار میکنم، تو خسته میشوی،
وقتی که من خسته میشوم، تو برای استراحت به شمال میروی،
وقتی که من بیمار میشوم، تو برای معالجه به خارج میروی.
من در کارخانهی تو کار میکنم.
و در اینجا همهی کارها به نوبت است:
یک روز من کار میکنم، تو کار نمیکنی،
روز دیگر تو کار نمیکنی، من کار میکنم.
من در کارخانهی تو کار میکنم
کارخانهی تو بزرگ است.
اما کارخانهی تو هر قدر هم بزرگ باشد،
از کارخانهی خدا که بزرگتر نیست.
کارخانهی خدا از کارخانهی تو و از همهی کارخانهها بزرگتر است.
و در کارخانهی خدا همهی کارها به نوبت است،
در کارخانهی خدا همهچیز عادلانه تقسیم میشود.
در کارخانهی خدا، همه کار میکنند.
در کارخانهی خدا حتی خدا هم کار میکند.
* این پست توسط خانم نگین توسلیان در کیمیای میهنبلاگ ثبت شده است، که بیان نتوانسته در انتقال آرشیو کیمیا به اینجا نام نویسنده را با خودش بیاورد. تاریخ ویرایش: سهشنبه ۱۳۹۸/۰۱/۱۳