تو ننگ عربی، سید حسن! :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

تو ننگ عربی، سید حسن!

شنبه, ۷ مرداد ۱۳۸۵، ۰۶:۳۷ ق.ظ
یادش بخیر مث این روزا , بچه ها جمع می شدن دور هم و برا اینکه شب اول ماه رجب رو از دست ندیم برنامه ریزی می کردن ؛چه جلسات با برکتی هم برگزار می شد ؛خاب الوافدون علی غیرک ... بابک مفتوح للراغبین ...عادتک الاحسان الی المسیئین ...یادمه با هر تیکه ای که از این دعا خونده می شد تو جلسه ولوله ای به پا می شد ؛اون موقع حالیم نبود ,الان می فهمم , الان که دنیا داره خوردم می کنه ,الان که دنیا داره منم مثل خودش می کنه ,کار دل بود , اون موقع ها دلم مث آیینه بود ولی الان ...... تلفنم زنگ می خوره ...یکی از بچه ها بود ,یه سید ؛می دونین چی گفت ؟ میگه : فلانی الان روبروی گنبد امام رضا (ع) ایستادم ؛ یاد تو افتادم ,می خوام از طرفت سلام بدم ,گریش گرفت ,نتونست حرف بزنه , قطع کرد ...یا امام رضا ! دلم اومد پیش تو, آقا جون ! میگن ماه رجب ماه مخصوص زیارت شماست ,آقاجون دیدی راست می گفتم ؟خیلی وقته نیومدم حرمت , باهات غریبه شدم ,دلم برا حرمت خیلی تنگ شده ,آقا جون دیگه دوستم نداری ؟؟؟!!!اصلا دیگه حرف نمی زنم ,  می خوام برات شعر بخونم ,گوش میدی ؟؟؟؟ دو زلفونت بود تار ربابمچه می خواهی از این حال خرابم ؟اگه با مو سر یاری نداری چرا هر نیمه شو آیی به خوابم آقا جونم !! ماه رجب رسید :  میشه کنج حرمت گوشه قلب من باشه ؟میشه قلب مثل گنبدت طلا کنی ؟ حتما این یه نشونه بود ؛ نه ؟ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان امسال من و همه بر و بچه های « وبلاگ کیمیا » دست تو ؛ آخه داشتم برا اون درد دل می کردم , نامردیه اگه فراموششون کنم ,آقا جان ! هر گلی زدی به سر خودت زدی ,یا علی داشتم به متنهای پارسالم نگاه می کردم که این متن رو پیدا کردم انگار همین دیروز نوشتمش انقدر که زود گذشت اما ...می دونید چی ذهنمو مشغول خودش کرد ؟؟؟اینکه الان چند ساله دارم این حرفا رو تو مناسبتهای مختلف با خدا تکرار می کنم ...اینکه می خوام عوض شم ...اینکه می خوام زیر و رو بشم و ...اما هنوز به جایی نرسیدم و ... راست می گه حافظ که :گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست نبود خیر در آن خانه که عصمت نبودای بابا  !!!نمی دونم بخندم یا گریه کنم نمی دونم باید چی بگم زبونم مثل مخم بند اومده ؛ شایدم برعکس !ای خدا !!!... ***و اما ...تو ننگ عربی، سید حسن! تو ننگ عربی، سید حسن!نام تو را بایداز فهرست اعراب شایسته خط بزنیمتوبجای آنکه در ایوان ویلای ساحلی اتلم بدهیو چرت تابستانی ات رابا دود قلیان مفرح کنیتفنگ دست می‏گیریو از پشت تریبون المناربا نعره‌ها‌یتچرت ما را پاره می‏کنیتو هیچ شباهتی به اعراب بزرگ نداری، سید حسن!نه شکمتآن اندازه استکه از پشت دشداشه‌ها‌ی سفیدوقار عربی ات را نمایان کندنه چفیه و عقال داریتازه عمامه سیاه سرت می‏گذاریکه ما را به یاد خمینی می‏اندازدکه یکبار چرت مان را پاره کرده بودتو ننگ عربی، سید حسن! بجای آنکه در حرمسرایت بگردیو رقص عربی ممالیک گرجی و اوکراینی ات را تماشا کنیتا فردا در بهشتبرای مغازله با حوریان آماده باشیدر مخفیگاهتکه نمی‏دانیم کجاستمی نشینی و نهج البلاغه می‏خوانیتو کافر شده ای، سید حسن!و بر ماست که تو را به یهودیان اهل کتاب بسپاریم...فقط به رسم مردان بزرگ عربصادق باش و بگوبرد موشک‌ها‌یت به ریاض که نمی‏رسد؟! شعر از دوست خوبم آقای امید مهدی‌نژادبرگرفته از وبلاگ : دنیای من  
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه