جمعهها با حافظ
شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۶:۴۰ ب.ظ
سلام
نیت کنید و بسم الله ...
بسم الله الرحمن الرحیم
گر بود عمر و به میخانه رسم بار دگر
به جز از خدمت رندان نکنم کار دگر
خرم آن روز که با دیدهی گریان بروم
تا زنم آب در میکده یکبار دگر
معرفت نیست در این قوم خدا را سببی
تا برم گوهر خود را به خریدار دگر
یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت
حاش لله که روم من ز پی یار دگر
گر مساعد شودم دایرهی چرخ کبود
هم به دست آورمش باز به پرگار دگر
عافیت میطلبد خاطرم ار بگذارند
غمزهی شوخش و آن طرهی طرار دگر
راز سر بستهی ما بین که به دستان گفتند
هر زمان با دف و نی بر سر بازار دگر
هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت
کندم قصد دل ریش به آزار دگر
باز گویم نه در این واقعه حافظ تنهاست
غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر
یاعلی
پ.ن:
اگر احیانا نمیتونید غزل رو بشنوید اینجا هم هستش (+)