جمعه ها با حافظ (۹۳)
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجل الله فرجک
سلام
نمیدانم چرا نمیشود این هفتهای یکبار تفال به دیوان حافظ شیرازی را انجام بدهم. سابق از قلم نمیافتاد. البته قبلا کلا کمتر میشد که چیزی از قلم بیفتد.... بگذریم. حالا این هفته انگار توفیق دست داده تا به دیوان جناب حافظ تفال بزنیم. نیت کنید و...
یاعلی
بسمالله الرحمن الرحیم
نه هر که چهره برافروخت، دلبری داند
نه هر که آینه سازد، سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آیین سروری داند
تو بندگی، چو گدایان، به شرطِ مزد مکن
که خواجه خود روش بندهپروری داند
غلام همت آن رندِ عافیتسوزم
که در گداصفتی، کیمیاگری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی، ستمگری داند
بباختم دل دیوانه و ندانستم
که آدمیبچهای شیوهی پری داند
هزار نکتهی باریکتر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
مدارِ نقطهی بینش ز خال توست مرا
که قدر گوهر یکدانه جوهری داند
به قد و چهره، هرآنکس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند
ز شعر دلکش حافظ کسی بُوَد آگاه
که لطف طبع و سخنگفتنِ دری داند