جمعه ها با حافظ (۱۱۲)
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان عجلالله فرجک
سلام!
جمعهی هر هفته که میروم سراغ حافظ برای تفالزدن به دیوانش، فکر میکنم که چند جمعهی دیگر هستم و این کار را تا چند هفتهی دیگر میتوانم انجام دهم؛ یک هفته؟ دو هفته؟ بیشتر...؟!!! به هر حال خواهد رسید روزی که بنده نباشم و این کار یا تعطیل شود یا یک آدم خوشذوق پیدا شود و این کار را + تمام کارهای دیگر کیمیا دست بگیرد. امیدوارم سبکبار از این دنیا بروم. بگذریم...
اگر نیت نکردید نیت کنید و بسمالله...
بسمالله الرحمن الرحیم
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما میکرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صدگونه تماشا میکرد
گفتم این جام جهانبین به تو کی داد حکیم؟
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
بیدلی در همه احوال، خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد
این همه شعبدهی خویش که میکرد اینجا
سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد
گفتمش سلسلهی زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گلهای از دل شیدا میکرد
یاعلی مدد
* این غزل را با صدای استاد موسوی گرمارودی میشنوید که از تولیدات سایت نیستان جم است و بنده از سایت مستانه آن را دانلود کردم. شما نیز میتوانید با کلیک بر روی دریافت آن را دانلود کنید.