حجاج کربلا که ز کعبه سلامشان؛ امام حسین (ع)؛ غلامرضا سازگار (میثم)
بسمالله الرحمن الرحیم
حجاج کربلا که ز کعبه سلامشان
صحرای سرخ خونشده بیتالحرامشان
پرواز میکنند به دور امامشان
لبریز گشته کاسهی صبر تمامشان
در انتظار صبح گرفتند سر به کف
از شوق مرگ بر لبشان خندهی شعف
جون و زهیر و عابس و ضرغامه و حبیب
آماده تا شوند سراپا به خون خضیب
بر خود زدند تا دل دریای خون نهیب
از دست داده در پی ایثار جان، شکیب
خالی ز خویش و پر ز عطش بود جامشان
در عین سجده حال و هوای قیامشان
ناگه امام، غنچهی معجزنما گشود
با بهترین خطابه خداوند را ستود
آنگاه رو به جانب انصار خود نمود
کای بر وفا و غیرت و ایثارتان درود!
ای عمر جاودانهی دنیا حقیرتان
چشمی ندیده در همهعالم نظیرتان
اینجا حسین و مکتب خون و شهادت است
میدان جاننثاری و عشق و ارادت است
در بحر خون شنای شهادت عبادت است
بر رهروان عشق، شهادت ولادت است
اینجا عروج ما همه در خون تپیدن است
جان دادن و جمال خداوند دیدن است
اینجا بغل گشوده شهادت برایتان
اینجا بود کنار خداوند جایتان
خون خداست در یم خون، خونبهایتان
لبخند میزند به خدا زخمهایتان
یا سینه را به تیغ شهادت سپر کنید
یا اینکه مخفیانه از اینجا حذر کنید
اینجا سخن ز نوک سنان و سر من است
اینجا برهنه روی زمین پیکر من است
اینجا هزارپاره تن اکبر من است
اینجا قرارگاه علی اصغر من است
این راه مکه، این ره شامات، این عراق
ما تشنهی وصال خداییم، الفراق!
آن عاشقان جان به کفِ سخت، سختکوش
آمد ز فرق تا به قدم خونشان به جوش
برخواست از حقیقتشان بر فلک خروش
گفتند: ای به راه غمت نیشِ نیزه، نوش!
شمشیر مرگ با تو حیات مکرر است
عمری که بیتو باشد، از مرگ بدتر است
ما لذت زمانه نخواهیم بیحسین
در عرش، آشیانه نخواهیم بیحسین
در چشم نور، خانه نخواهیم بیحسین
ما عمر جاودانه نخواهیم بیحسین
عباس گفت: یوسف زهرا! چرا رویم؟
ای کعبهی امید! از این در کجا رویم؟
ریحانههای دامن گلخانهی عقیل
گفتند: ای به دامن تو قدسیان دخیل
عزت اگر نه خار تو گردد، شود ذلیل
ما زندگی کنیم و تو در موج خون، قتیل؟
ما را به سینه زخم تو خوشتر ز مرهم است
حتی بهشت بیگل رویت جهنم است
یکسو حبیب جست ز جا گفت سیدی!
با پارههای آتش دل، آتشم زدی
ما خار راه تو، تو عزیز محمّدی
ماییم جاننثار تو، تو جان احمدی
هفتاد بار اگر که بمیرم برای تو
برخیزم و دوباره کنم جان فدای تو
فریاد زد زهیر که ای عرش را مدار
سوزم اگر که بعد شهادت هزار بار
خاکسترم به باد رود سوی کوهسار
گردم دوباره زنده به اعجاز کردگار
سر افکنم دوباره به پای تو یا حسین!
جانم هزار بار فدای تو یا حسین!
ای حامیان آل علی! جان فدایتان
آغوش گرم حضرت معبود، جایتان
در گوش جان مردم عالم ندایتان
اینک زند حسین، دوباره صدایتان
خیزید باز در ره او جان فدا کنید
خود را دوباره هدیه به خون خدا کنید
خیل ستمگران که دم از جنگ میزنند
بر پیکر امام شما سنگ میزنند
از خون سر به ماه رخش رنگ میزنند
گرگان کوفه بر بدنش چنگ میزنند
ای خفتگان وادی خون کو قیامتان؟
بر نیزه رفت رأس منیر امامتان
ای خون سیدالشهدا خونبهایتان
ای بر فراز قلهی تاریخ، پایتان
خورشیدِ قرنها سرِ از تن جدایتان
باید حسین آید و گوید ثنایتان
تا حشر، قامت شهدا بر شما خم است
سرسبز با ثنای شما نخل «میثم» است
غلامرضا سازگار (میثم)
* منبع: سایت آستان وصال