حرف حساب
يكشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۸۴، ۰۴:۵۲ ق.ظ
پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد بیچاره در آن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن که گفته اند هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگویدوقت ضرورت چونماند گریز*** دست بگیرد سر شمشیر تیزاذا یئس الانسان طال لسانه *** کنسور مغلوب یصول علی الکبملک پرسید چه می گوید ؟ یکی از وزرای نیک محضر گفت : ای خداوند همی گوید « والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس » ملک را رحمت آمد و از سر خون او گذشت . وزیر دیگر که ضد او بود گفت : ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز براستی سخن گفتن این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت . ملک روی از این سخن در هم آمد و گفت : آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی و خردمندان گفته اند دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنه انگیزهر که شاه آن کند که او گوید *** حیف باشد که جز نکو گویدبر طاق ایوان فریدون نبشته بود جهان ای برادر نماند به کس *** دل اندر جهان آفرین بند و بسمکن تکیه بر ملک دنیا و پشت *** که بسیار کس چون تو پرورد و کشتچو آهنگ رفتن کند جان پاک *** چه بر تخت مردن چه بر روی خاکـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـسلامبله ! اینجوریه ! حالا هی بیا زور بزن که نمی دونم فلان کار درست نشد و فلان کار عقب افتاد و ... هی دروغ بباف به هم و تحویل مردم بده ! بدتر از همه اینا اون دروغاییه که آدم به خودش میگه و سر خودشو کلاه می ذاره !ای بابا ! خدا بیامرزتت سعدی جان !این حرفا رو زدی تا ملت ازش استفاده کنن ولی ... .راستی بچه ها واقعا آدمیزاد می تونه به خودش دروغ بگه و سر خودشو شیره بماله ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟سوال جالبیه ها !!!!!!!!!!!!!!!یه خورده بهش فکر کنیم ببینیم چیزی به ذهنمون می رسه !تا بعدا یا علی