حرف حساب :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۵ فروردين ۰۴، ۲۰:۲۱ - خرید بازی ps4 و ps5 | پی اس سنتر
    👌👌👌
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

حرف حساب

يكشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۸۴، ۰۴:۵۲ ق.ظ
پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد بیچاره در آن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن که گفته اند هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگویدوقت ضرورت چونماند گریز*** دست بگیرد سر شمشیر تیزاذا یئس الانسان طال لسانه *** کنسور مغلوب یصول علی الکبملک پرسید چه می گوید ؟ یکی از وزرای نیک محضر گفت : ای خداوند همی گوید « والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس » ملک را رحمت آمد و از سر خون او گذشت . وزیر دیگر که ضد او بود گفت : ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز براستی سخن گفتن  این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت . ملک روی از این سخن در هم آمد و گفت : آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی و خردمندان گفته اند دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنه انگیزهر که شاه آن کند که او گوید *** حیف باشد که جز نکو گویدبر طاق ایوان فریدون نبشته بود جهان ای برادر نماند به کس *** دل اندر جهان آفرین بند و بسمکن تکیه بر ملک دنیا و پشت *** که بسیار کس چون تو پرورد و کشتچو آهنگ رفتن کند جان پاک *** چه بر تخت مردن چه بر روی خاکـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـسلامبله ! اینجوریه ! حالا هی بیا زور بزن که نمی دونم فلان کار درست نشد و فلان کار عقب افتاد و ... هی دروغ بباف به هم و تحویل مردم بده ! بدتر از همه اینا اون دروغاییه که آدم به خودش میگه و سر خودشو کلاه می ذاره !ای بابا ! خدا بیامرزتت سعدی جان !این حرفا رو زدی تا ملت ازش استفاده کنن ولی ... .راستی بچه ها واقعا آدمیزاد می تونه به خودش دروغ بگه و سر خودشو شیره بماله ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟سوال جالبیه ها !!!!!!!!!!!!!!!یه خورده بهش فکر کنیم ببینیم چیزی به ذهنمون می رسه  !تا بعدا یا علی
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه