حق چیست و چگونه می‌توان تابع حقیقت بود؟ :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

حق چیست و چگونه می‌توان تابع حقیقت بود؟ حق چیست و چگونه می‌توان تابع حقیقت بود؟

سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۹، ۰۵:۵۰ ب.ظ

پرسش:

حق چیست و چگونه می‌توان تابع حقیقت بود؟

 

پاسخ اجمالی:

«حق» به معناى در میان طریق راه‌رفتن و راستى و درستى را دنبال‌نمودن و از روى حکمت چیزى را در جاى خود قرار دادن است. و تبعیّت از حق و حق‌مدارى در باب اندیشه و نظر، مجهزگشتن به سلاح منطق و مزیّن‌شدن به جامه‌ی یقین و دورى از مغالطه‌کارى و خیال‌بافى و پرهیز از تبعیت اشخاص، به جاى تبعیّت از قول حق و درست است. و در باب عمل، محاسبه‌ی نفس، بندگى، خداترسى و یاد مرگ و قیامت، سلوک در طریق حق می‌باشد. و مسلماً وقتى حق براى انسان آشکار شد اهل حق، ملازمان و یاران حق و حقیقت‌اند.

 

پاسخ تفصیلی:

نخست باید «حق» و حقیقت را شناخت، تا در مرحله‌ی بعد با پوشیدن جامه‌ی حق بتوان اهل حقیقت گشت. در بیان حضرات معصومین(ع) وارد شده است که: حق سنگین است، اما گوارا و باطل سَبُک است اما کشنده.[۱] حق را بگوى هر چند علیه خودت باشد.[۲] صبور و شکیبا باش در ملازمت حق، اگرچه تلخ باشد. [۳]

از این منظر به نحو اجمال معلوم می‌شود که تبعیت از حق دشوار است، اگرچه کمال آدمى در آن است و واگذارى حق و سلوک در مسیر باطل آسان است، اما انسان را به تباهى می‌کشد. در یک مثال ساده ماجراى ملازمت از حق، صعود بر قله‌اى بلند را می‌ماند که دشوار است، اما نتیجه‌اى بس شیرین و مسرت‌بخش را به دنبال دارد.

حق به معناى قطعى، موجود ثابت، عدل و یقین است و حقیقت به معناى راستى و درستى.

«حَقّ الفَرَسُ»؛ یعنی اسب در دویدن سُم پا را جاى سُم دست گذاشت و کلام مُحقّق به معناى سخن محکم و متقن، و سخن منظم است.[۴] «حَقَّ الطَریق»؛ به معناى میانه‌ی راه را گرفت در رفتن. «مُحقّ»؛ یعنی درست‌گوى و درست‌رأى.

و «حاق» به معناى وسط و میانه‌ی چیزى است.[۵]

حق آن چیزى است که از روى حکمت در جاى خود قرار گیرد و فقط در موارد نیک و خوب به کار رود.[۶]

با در نظر گرفتن روایات به این نتیجه می‌رسیم که: در میان طریق راه‌رفتن و راستى و درستى را دنبال‌نمودن و از روى حکمت چیزى را در جاى خود قرار دادن، معناى حق است. به فرموده‌ی امام على(ع): «ملازم حقیقت بودن، اصل و اساس حکمت است.»[۷]

امام على(ع) در این سخنان به نحوه‌ی اتحاذ روش علمى براى رسیدن به حقایق اشاره می‌کند و آن عبارت است از: روش استدلال و برهان که در آن به اتفاق و اجماع رجال بر قولى و یا مسلم‌بودن و شهرت آن نزد علما اعتماد نمی‌شود. پس حقیقت، حقیقت است، اعم از این‌که مردم آن را بشناسند یا منکر آن باشند. و از لطیف‌ترین بیانات در این زمینه کلام موسى بن جعفر(ع) است که فرمود: «اى هشام! اگر در دست تو گردویى باشد ولى مردم گمان برند که آن دُرّ گران‌بهایى است، هرگز تو را سود و فایده‌اى نخواهد بخشید؛ چون تو خود می‌دانى که آن‌چه در دست تو است، گردویى ناچیز بیش نیست و نیز اگر در دست تو مرواریدى گران‌قدر باشد، اما مردم بگویند که آن گردو و چیز کم‌ارزشى است، به تو زیان و ضررى نخواهد رسید؛ زیرا تو یقین دارى که آن گوهر ارزنده‌اى است.»[۸]

خداى سبحان در قرآن کریم می‌فرماید: «در قیامت شما را با حق وزن می‌کنند.» [۹]

لذا اگر جان‌تان و عمل‌تان از حق بهره‌مند بود می‌شود سنگین و اگر از حق بهره نداشت می‌شود سبک. آن‌ها که میزان سنگینى دارند اهل نجات‌اند و آن‌ها که میزان‌شان سبک است اهل عذاب‌اند؛ از این‌رو خود را آماده سازید و ببینید کارتان در مسیر حق است یا نه؟ براى حق است یا نه؟ از حق شروع شده است یا نه؟

به فرموده‌ی امام على(ع): «قبل از این‌که روز محاسبه فرا رسد شما حساب‌گر خود باشید.» [۱۰]

آیا فروختید یا خریدید و آیا در این خرید و فروش زیان دیدید یا نفع بردید؟

باز آن‌حضرت می‌فرماید: «فرق من و عمرو عاص این است که یاد مرگ نمی‌گذارد که من باطل بگویم و فراموشى آخرت نمی‌گذارد که او حق بگوید، او چون آخرت را فراموش کرد، حق نمی‌گوید و من چون به یاد مرگ هستم، یاد مرگ نمی‌گذارد که من به بازیچه سرگرم شوم.»[۱۱]

نتیجه این‌که: تبعیت از حق و حق‌مدارى در باب اندیشه و نظر مجهزگشتن به سلاح منطق و مزیّن‌شدن به جامه‌ی یقین و دورى از مغالطه‌کارى و خیال‌بافى و پرهیز از تبعیت اشخاص به جاى تبعیت از قول حق و درست است. و در باب عمل، محاسبه‌ی نفس، بندگى، خداترسى و یاد مرگ و قیامت، سلوک در طریق حق می‌باشد و مسلماً وقتى حق براى انسان آشکار شد اهل حق، ملازمان و یاران حق و حقیقت‌اند، و به فرموده‌ی حضرت امیرالمؤمنین (ع): «حق را که شناختى، اهل حق براى تو آشکار می‌شوند».[۱۲]،[۱۳]

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص ۵۴۲، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

[۲]. شیخ صدوق، خصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ‏۲، ص ۵۲۶، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج ‏۲، ص ۱۵۸، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، ۱۳۸۱ق.

[۳]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۲، ص ۹۱، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۴]. بندر ریگى، محمد، ترجمه فرهنگ منجد الطلاب.

[۵]. سیّاح، احمد، فرهنگ جامع.

[۶]. عسکرى، ابوهلال، الفروق فى اللغة، واژه‌ی «حق».

[۷]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص ۵۹، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.

[۸]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی‌الله علیه و آله، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص ۳۸۶، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.

[۹]. اعراف، ۷.

[۱۰]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص ۱۲۳، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

[۱۱]. همان، ص ۱۱۵.

[۱۲]. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج ۱، ص ۳۱، قم، رضی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.

[۱۳]. براى مطالعه‌ی بیشتر، ر. ک: جوادى آملى، عبدالله، حکمت نظرى و عملى در نهج البلاغه، درس هفتم؛ حسینى طهرانى، محمد حسین، نور ملکوت قرآن، جلد اول، بحث سوم؛ جوادى آملى، عبدالله، حیات عارفانه امام على(ع)، فصل پنجم؛ نهج البلاغه، خطبه‌‌هاى ۲۱۴، ۱۴۱، ۲۱۶، ۲۲۰، ۹، ۱۵۷، ۲۰۱ و ۹۱؛ نهج البلاغه، نامه‌هاى ۱۵، ۱۷، ۷۹ و ۵۳.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه