خانه خراب عشقم و سربارِ زینبم :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

خانه خراب عشقم و سربارِ زینبم

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۰۹ ب.ظ

 

خانه خراب عشقم و سربارِ زینبم

در به در مجالس سالار زینبم

این نعره ها و عربده ها بی دلیل نیست

یک گوشه از شلوغی بازار زینبم

هر کس به بیرق و علمش چپ نگاه کرد!

با خشم من طرف شده؛ مختار زینبم

آتش بکش، به دار بزن، جا نمی زنم

جانم فداش، میثم تمار زینبم

از زخم های گوشه ی ابروی من نپرس

مجروح داغ دلبر و بیمار زینبم

شکر خدای عزوجل مکتبی شدم

من از دعای خیر علی، زینبی شدم

 

غم خاضعانه گوش به فرمان زینب است

انگشت بر دهان شده، حیران زینب است

ایوب دل شکسته ی با آن همه مقام

شاگرد درس صبر دبستان زینب است

هرگز نگو که چادرش آتش گرفته است!

این شعله های خیمه، گلستان زینب است

اصلاً عجیب نیست شکست یزدیان

وقتی حجاب، سنگر ایمان زینب است

او پس گرفت هستی خود را ز گرگ ها

پیراهنی که مونس کنعان زینب است

امروز اگر حسینی و پابند مذهبم

مدیون گریه های فراوان زینبم   

 

باور نمی کنم سر بازار بردنت!

نا محرمان به مجلس اغیار بردنت

از سینۀ حسین، تو را چکمه ای گرفت

از کربلا به کوفه، به اجبار بردنت

پای سفر نداشتی ای داغدار درد !

با یک سر بریده، به اصرار بردنت

پهلو کبود! گریه کنان تازیانه ها

با خاطراتی از در و دیوار بردنت

فهمیده بود شمر غرورت شکسته است

از سمت قتلگاهِ علمدار بردنت

تو از تمام کوفه طلبکار بودی و...

در کوچه هاش مثل بدهکار بردنت

در پیش گریه های تو این گریه ها کم است

(سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است)

 

وحید قاسمی

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه