دشت شقایق :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

دشت شقایق

دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۱، ۰۲:۰۹ ق.ظ

بوم نقاشی به دستم بود و طرح پَر کشیدم

با قلم موی خیالم، نقش، در دفتر کشیدم

 

دیدم اما این قلم مو رنگی از جوهر ندارد

منّت از مژگان و ناز از دیدگان تَر کشیدم

 

کم کم از دشت شقایق صحنه ای ترسیم کردم

با گلاب اشک خود باغ گلی پَرپَر کشیدمی

 

یک جهان شیدایی و یک آسمان عشق و محبت

یک بهشت آزادگی را ساده با جوهر کشیدم

 

گر چه در باور نمی گنجد ولی در دشت و صحرا

عطر زهرا و شمیم مهربانی های پیغمبر کشیدم

 

یک بیابان العطش بین دو دریای خروشان

آه سردی از نهاد ساقی کوثر کشیدم

 

سوره ای سرشار از "هشتاد و چار" آیات عزّت

صورتی قرآنی از "هفتاد و دو" یاور کشیدم

 

نغمه "الموت احلی من عسل" را نقش بر لب

انعکاسی از یقین، تصویری از باور کشیدم

 

با سرود دلکش "هیهات من الذلة " کم کم

پرچمی در ابر و باد از کاکل اکبر کشیدم

 

در کنارعلقمه پهلوی نخلستان عاشق

مَشک آب و تک سواری تشنه در دفتر کشیدم

 

دست های ساقی لب تشنه را آنجا ندیدم

" جام آبی" با نماد دست آب آور کشیدم

 

یک چمن گل، یک نیستان ناله را وقتی که دیدم

روی موج دجله نقش ساقی و ساغر کشیدم

 

بانگ " هل من ناصری" پیچیده در هفت آسمان ها

شهسوار عشق را تنها و بی یاور کشیدم

 

سینه ام آتش گرفت از آه و جانم بر لب آمد

روی دست باغبان تا غنچه ای پَرپَر کشیدم

 

صحنه تودیع اهل بیت وحی آمد به یادم

ساق پای اسب را در دست یک دختر کشیدم

 

آتش لب های تشنه، برق تیغ و برق دِشنه

جلوه های دل فریبی از گل و خنجر کشیدم

 

دجله ای از اشک حسرت روی " تلّ زینبیه"

حجله ای رنگین کمان از صبر یک خواهر کشیدم

 

عصر عاشورا میان موجی از گل های پَرپَر

زیر تیغ خارها تصویر نیلوفر کشیدم

 

در میان خیمه های سوخته در رقص آتش

با کبوترهای سرگردان به هر سو سر کشیدم

 

چهره ی خورشید را از مشرق سر نیزه تابان

ماه را در بستری از خاک و خون، بی سر کشیدم

 

در شبی مهتاب و ابری با سرانگشتان لرزان

برق چشم ساربان و نقش انگشتر کشیدم

 

در تنوری غرق در نور خدایی در دل شب

قرص ماهی را نهان در خاک و خاکستر کشیدم

 

پا به پای کاروان در سایه سار "دیر راهب"

آه سرد از دل کشیدم جلوه دلبر کشیدم

 

خطبه زینب قیامت کرد در حال اسارت

شام را چون رستخیز و کوفه را محشر کشیدم

 

پیش چشم زینب آزاده در کاخ ستمگر

خیزران و قاری قرآن و تشت زر کشیدم

 

تا شفق هم رنگ شد با سینه سرخان مهاجر

بوم نقاشی به دستم بود و طرح پَر کشیدم

 

شاعر: محمد جواد غفورزاده (شفق)

 

  • ناصر دوستعلی

قصیده

محمدجواد غفورزاده (شفق)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه