دههی شصت و امام خمینی (ره)- سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی
در سالگرد آن واقعهی عظیمی که در چهاردهم خرداد ماه سال 1368 رخ داد، یک بار دیگر باید به همان حقیقتی توجه یافت که این واقعه را معنا بخشیده است.
حضرت امام امت (ره) انسانی از زمرهی دیگر انسانها نبود و در میان بزرگان تاریخ نیز افرادی چون او بسیار نیستند؛ اما تاریخ، آنسان که امروزیها نگاشتهاند، نمیتواند قدر بزرگمردانی چون حضرت امام (ره) را دریابد.
«تاریخ تمدن»، آنسان که غربیها نگاشتهاند، «تاریخ غلبهی انسانها بر طبیعت است در جهت تمتعی مسرفانه.» آنان، به مقتضای همین روح عصیانگری که در بشر امروز دمیده شده است، انگاشتهاند که پیشینیان نیز غایتی جز این نداشتهاند و لذا از حقیقت وجود انسان بر کرهی خاک غفلت کردهاند.
حیات انسان در این سیارهی کوچک که سفینهای آسمانی بر پهنهی اقیانوس بیکران فضای اثیری است، تاریخ دیگری نیز دارد که «تاریخ باطنی» اوست؛ «تاریخ تمدن» تاریخ حیات ظاهری انسان و «تاریخ انبیا» تاریخ حیات باطنی او.
انسان ظاهری دارد و باطنی، جسمی دارد و روحی... و آنان که روح را انکار دارند عجب نیست اگر تاریخ زندگی بشر را منحصر به تاریخ تمدن بنگارند و تاریخ تمدن را نیز از نظرگاه «تکامل تاریخی ابزار» بنگرد... و به تبع آن، امروز عنوان «بزرگان تاریخ» فقط به کسانی اطلاق شود که راه تصرف مسرفانه و بیمحابای انسان را در طبیعت همواره داشتهاند.
آنان انسان را معدهای بزرگ میبینند که در طول تاریخ ابزارهای مناسبی برای سیر و پرخوردن و تمتع هر چه بیشتر از لذات حیوانی یافته است. وقتی تعریف انسان این باشد، تاریخ نیز منحصر خواهد شد در تاریخ تمدن و آن هم از این نظرگاه خاص. آنچه که در این روزگار به نام «تاریخ تمدن» خوانده میشود یک صورت وهمی و بدون واقعیت است که بشر جدید آن را بر گذشتهی خویش نیز اطلاق بخشیده است و لذا از انبیا و اسباط ایشان در آن نشانی نیست.
«تاریخ سلاطین» نیز تاریخ قدرتطلبیها و تعارضهایی است که بر خودبینی و خودپرستی و استکبار انسانها بنا گشته است و این تاریخ نیز از آنجا که متعرض حیات باطنی انسانها نمیگردد، نمیتواند موجودیت انبیا و اوصیا و اسباط ایشان و معماران خانهی حقیقت را معنا کند و بنابراین، هرگز نباید توقع داشت که در تاریخ تمدن و یا تاریخهای مدون رسمیشان، قدر بزرگانی چون حضرت امام (ره) که «معماران خانهی حقیقت وجود بشر» بودهاند شناخته گردد.
شیخ الانبیاء حضرت ابراهیم نیز معمار خانهی حقیقت در کرهی ارض بوده است و تا دنیا، دنیاست و انسان بر این سیارهی خاکی باقی است، این خانه حصن حصینی است که بشر را از اغوای شیاطین و هبوط به اسفل درکات بهیمیت دور میدارد، اما کجا در تاریخ تمدن نامی و یادی از او میتوان یافت؟ تاریخ حیات باطنی انسان، مکه را «ام القراء» و مرکز زمین میداند. اما تاریخ تمدن اگر هم نیمنگاهی بدین واقعهی عظیم [داشته باشد] از آن قبیلهی «جرهم» [است که] در جست و جوی آب، زمزم را یافتند و در اطراف آن سکنا گزیدند و اولین اجتماع مدنی را بنیان نهادند و...
چرا این ظاهربینی بر بشر امروز غلبه یافته است و او را تا بدینهمه به سراباندیشی و تنگنظری کشانده؟ هر چه هست انسان امروز اگرچه هنوز مبدا شمارش روزها و سالها را بر هجرت این رسول و تولد آن دیگری نهاده است، اما دیگر قدرت انبیا را نمیشناسد و تا این جهل باقی است، قدر حضرت امام را نیز نخواهد یافت، چرا که او نیز از احیاگران حیات باطنی انسان و بنیانگذاران خانهی حقیقت است و انقلاب اسلامی امالقری این عصر است.
حضرت امام (ره) اگر چه ظاهر و باطن را شکست و با انقلاب اسلامی، خانهی حقیقتی را بنیان نهاد که کعبه دلهای ناس است، امالقری است، بیت عتیق است و اسوهی قیام ناس که نه شرقی است و نه غربی .
و بالاخره، اگر چه تاریخ تمدن و تاریخ سلاطین، معماران خانهی حقیقت و احیاگران حیات باطنی بشر را فراموش کردهاند، اما «تاریخ حیات باطنی انسان» از ظاهر غفلت نکرده است. ظاهر جلوهی باطن است و حجاب او، و اهل نظر میدانند که اگر روزی حتی قرار شود که تاریخ حقیقی حیات ظاهری بشر را نیز بنویسند، باید آن را بر اساس تحولات باطنی انسان در طول تاریخ، یعنی تاریخ دین و یا تاریخ انبیا معنا کنند. باید تاریخ جهان را از نو نگاشت، تا انسان بداند که حقیقتا بر او چه گذشته است.
منبع (+)
یک کلیک:
-
مجموعهای از مقالات شهید سید مرتضی آوینی (+)
-
حضرت امام خمینی (+)
-
بازدید مجازی از بیت حضرت امام خمینی (ره) (خیلی زیباست) (+)