ذکر تو اهلِ تزکیه را مست می‌کند؛ حضرت عباس (ع)؛ وحید قاسمی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 وحید قاسمی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

ذکر تو اهلِ تزکیه را مست می‌کند

حتی ردیف و قافیه را مست می‌کند

بلخ و حجاز و قونیه را مست می‌کند

در ری به اشک، قرنیه را مست می‌کند

 

نام مبارکت چقدر چاره‌ساز شد!

هر کس نیازمندِ تو شد، بی‌نیاز شد

 

در کشور عجم، عربی سروری کنی!

چیزی نمانده است که پیغمبری کنی!

دل نازکیم! وای اگر دلبری کنی

از کشته پشته سازی و ویران‌گری کنی

 

آوازه‌ات گرفته نجف تا دمشق را

ابرویِ ذوالفقاریِ تو کشته عشق را

 

گیسو به باد می‌دهی آخر برای چه؟

از رو کشیده هر مژه خنجر برای چه؟

صف بسته‌اند این همه لشکر برای چه؟

ترسیده است مالک اشتر برای چه؟

 

حیدر مرام، ای یلِ از پشت بی‌زره

خورده نگاه تو به نگاه علی گره

 

بخشندگیت، قصه‌ی دست و نخیل نیست

کوتاهی من است که دستم دخیل نیست

در خشک‌سال عاطفه، دستت بخیل نیست

باران بوسه‌هایِ علی بی‌دلیل نیست

 

سینه به سینه تا به ابد عشق رایجی

یابن ابوترابی و باب الحوائجی

 

از ذکر تو لبانِ دعا قند می‌خورند

چینی‌شکسته‌هایِ شفا بند می‌خورند

با عشق تو ارامنه پیوند می‌خورند

در کار و کسب‌شان به تو سوگند می‌خورند

 

ماندم چگونه این همه اعجاز می‌کنی؟

داری بدون دست، گره باز می‌کنی!

 

وحید قاسمی

 

 

* منبع: سایت کرب و بلا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه