زندگی مشترک...! :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

زندگی مشترک...! زندگی مشترک...!

دوشنبه, ۳ مرداد ۱۳۸۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ

یکی از مسائل مهم در عرصه‌ی زندگی مشترک (البته منظور بنده همان زندگی دانشجویی است) حل اختلافات است، از جمله اختلافات مالی. اینکه یه نفر امروز مایع ظرف‌شویی می‌خرد، یکی دیگر فردا نوشابه می‌گیرد و آن یکی هم دیروز لابد گیره‌ی لباس خریده، باید تقسیم شود بر اعضا که یه نفر زیر این بار اقتصادی له لورده نشود.

اما حکایت ما جالب‌تر از این صحبت‌هاست. روز اول گفتیم بیایین همه هر چی خرج می‌کنین در این دفتر ثبت کنین که آخر حساب‌کتاب بیاد دست‌مان. دوستان همه نه اینکه اهل تواضع و مرام و این‌جور حرف‌ها بودند (کماکان هستند) گفتند: ای بابا دنیا دو رورزی است می‌گذرد و آنچه بر جای می‌ماند همین خاطرات خوش است و...  ولی بعد از گذشت چند وقت دیدیم نه مثل اینکه خاطرات‌مان دارد ناخوش می‌شود.

یک شب حدود دو، سه ساعتی شروع کردیم به جمع و تفریق حل انواع معادلات سه مجهولی برای تعیین سهم افراد. یک ناظر خارجی هم دعوت کردیم (از دوستان ایرانی)‌ که بیاید و بی‌طرفانه نظارت کند.

خدا بیامرزد مرحوم اقلیدس را که اگر فرمول فیساقورس را کشف نکرده بود ما الان معطل می‌ماندیم. خلاصه همه‌ی حساب کتاب‌ها را کردیم، ماندیم سر عدد ۷ و ۱۵. یا ۷ تا زیاد می‌آمد یا ۱۵ تا کم. هیچ‌کدام‌مان هم عمرا کوتاه نمی‌آمدیم و همچنان اصرار بر جمله‌ی معروف حساب حسابه،کاکا برادر. اما آخرش حل شد که نمی‌گویم چگونه (بدآموزی دارد).

 

* این نوشته از آقای اسماعیل مصفا است که در کیمیای میهن‌بلاگ ثبت کرده بودند، و بیان نتوانسته در انتقال آرشیو کیمیا به اینجا اسم نویسنده را با خودش بیاورد. تاریخ ویرایش: شنبه ۱۳۹۷/۱۱/۰۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه