زندگی مشترک...!
یکی از مسائل مهم در عرصهی زندگی مشترک (البته منظور بنده همان زندگی دانشجویی است) حل اختلافات است، از جمله اختلافات مالی. اینکه یه نفر امروز مایع ظرفشویی میخرد، یکی دیگر فردا نوشابه میگیرد و آن یکی هم دیروز لابد گیرهی لباس خریده، باید تقسیم شود بر اعضا که یه نفر زیر این بار اقتصادی له لورده نشود.
اما حکایت ما جالبتر از این صحبتهاست. روز اول گفتیم بیایین همه هر چی خرج میکنین در این دفتر ثبت کنین که آخر حسابکتاب بیاد دستمان. دوستان همه نه اینکه اهل تواضع و مرام و اینجور حرفها بودند (کماکان هستند) گفتند: ای بابا دنیا دو رورزی است میگذرد و آنچه بر جای میماند همین خاطرات خوش است و... ولی بعد از گذشت چند وقت دیدیم نه مثل اینکه خاطراتمان دارد ناخوش میشود.
یک شب حدود دو، سه ساعتی شروع کردیم به جمع و تفریق حل انواع معادلات سه مجهولی برای تعیین سهم افراد. یک ناظر خارجی هم دعوت کردیم (از دوستان ایرانی) که بیاید و بیطرفانه نظارت کند.
خدا بیامرزد مرحوم اقلیدس را که اگر فرمول فیساقورس را کشف نکرده بود ما الان معطل میماندیم. خلاصه همهی حساب کتابها را کردیم، ماندیم سر عدد ۷ و ۱۵. یا ۷ تا زیاد میآمد یا ۱۵ تا کم. هیچکداممان هم عمرا کوتاه نمیآمدیم و همچنان اصرار بر جملهی معروف حساب حسابه،کاکا برادر. اما آخرش حل شد که نمیگویم چگونه (بدآموزی دارد).
* این نوشته از آقای اسماعیل مصفا است که در کیمیای میهنبلاگ ثبت کرده بودند، و بیان نتوانسته در انتقال آرشیو کیمیا به اینجا اسم نویسنده را با خودش بیاورد. تاریخ ویرایش: شنبه ۱۳۹۷/۱۱/۰۶