زندگی یا مردگی؟! :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

زندگی یا مردگی؟! زندگی یا مردگی؟!

دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۰۸ ق.ظ

نمازامون که به درد عمه‌هامون می‌خوره

روزه که برای گوارشمون ضرر داره، همون ماه رمضون رو با بدبختی و خواب یه کاریش می‌کنیم بسّه

قرآن که نمی‌خونیم

روایت و حدیث که تخصص می‌خواد

نهج‌البلاغه رو که نگو، اصلا نمی‌شه فهمیدش

صحیفه‌ی سجادیه هم که معلومه، همه‌ش دعاست

دعای کمیل که زمزمه نمی‌کنیم

زیارت حضرات که با خوندن جامعه‌ی کبیره نمی‌ریم

دعای ندبه که مال سحرخیزاست

زیارت عاشورا که از اسمش معلومه، روز عاشورا باید خونده بشه

گریه که مال افسرده‌هاست، ما حالمون خوبه

شعر خوب که نمی‌خونیم

کتاب که ورق نمی‌زنیم

حرف حساب که گوش نمی‌دیم

 

***

 

یعنی واقعاً و دقیقاً ما داریم زندگی می‌کنیم یا مردگی؟

 

 

+ تصویر این مطلب

نظرات  (۱)

  • اشکان ارشادی
  • سلام 
    هنگامی که شاهنامه را می خواندم با این بیت که به پست شما مربوطه روبرو شدم 
    اگر زندگی مایه ی بندگیست 
                  دو صد مردن ، به از این زندگیست 
    موفق باشید.
    پاسخ:
    مرحبا بر جناب فردوسی
    :)

    البته صحیحش اینه:
    اگر مایه‌ی زندگی، بندگی است
    دو صد بار مردن به از زندگی است

    اونکه شما نوشتید
    به لحاظ وزن مخدوشه
    جسارتا البته 

    و ظاهرا سراینده‌ی این بیت آقای مصطفی سرخوش هستند
    و این بیت مربوط به شعر معروف ایشون با عنوان «شعر میهن»ـه:

    دراین خاک زرخیز ایران زمین            

    نبودند جز مردمی پاک دین

     

    همه دینشان مردی و داد بود           

    وز آن کشور آزاد و آباد بود

     

    چو مهر و وفا بود خود کیششان                     

    گنه بود آزار کس پیششان

     

    همه بنده ناب یزدان پاک                

    همه دل پر از مهر این آب و خاک

     

    پدر در پدر آریایی نژاد                     

    ز پشت فریدون نیکو نهاد

     

    بزرگی به مردی و فرهنگ بود            

    گدایی در این بوم و بر ننگ بود

     

    کجا رفت آن دانش و هوش ما                      

    که شد مهر میهن فراموش ما

     

    که انداخت آتش در این بوستان                    

    کز آن سوخت جان و دل دوستان

     

    چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟                  

    خرد را فکندیم این سان زکار

     

    نبود این چنین کشور و دین ما                      

    کجا رفت آیین دیرین ما؟

     

    به یزدان که این کشور آباد بود                      

    همه جای مردان آزاد بود

     

    در این کشور آزادگی ارز داشت                      

    کشاورز خود خانه و مرز داشت

     

    گرانمایه بود آنکه بودی دبیر             

    گرامی بدان کس که بودی دلیر

     

    نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت              

    نه بیگانه جایی در این خانه داشت

     

    از آن روز دشمن به ما چیره گشت                 

    که مارا روان و خرد تیره گشت

     

    از آنروز این خانه ویرانه شد              

    که نان آورش مرد بیگانه شد

     

    چو ناکس به ده کدخدایی کند                      

    کشاورز باید گدایی کند

     

    به یزدان که گر ما خرد داشتیم                     

    کجا این سر انجام بد داشتیم

     

    بسوزد در آتش گرت جان و تن                      

    به از زندگی کردن و زیستن

     

    اگر مایه زندگی بندگی است             

    دو صد بار مردن به از زندگی است

     

    بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم             

    برون سر از این بار ننگ آوریم

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    هدایت به بالای صفحه