سال پیشین کاشتم اندر سرا، شهدانهاى؛ فریدون توللی
بسمالله الرحمن الرحیم
[مولانا مقامر العشایر تختهباز بنگی فرماید:]
سال پیشین کاشتم اندر سرا، شهدانهاى
سبز شد، پر غنچه شد، پر برگ شد، پربار شد
نرمنرمک ریخت گلبرگش ز بادِ مهرگان
زرد شد، پژمرده شد، افسرده شد، بیمار شد
چیدم از گلدان و خوش پروردمش اندر گلیم
نرم شد، خوشبوى شد، چون طبلهی عطار شد
بر سرِ قلیان نهادم، پک زدم، بیخود شدم
کلهام سنگین شد و چشمم ز مستى تار شد
پیشِ چشمم کوزهی قلیان به طرزى بس شگفت
گنده شد، پف کرد، خم شد، خمرهی خمّار شد
دامنِ پرچینِ یارم از عقب بىانتظار
دنبه شد، پر پشم شد، پر گوشت شد، پروار شد
جلدِ عینک نرم نرمک برجهید از جاى خویش
موش شد، قورباغه شد، خرگوش شد، کفتار شد
چوبِ کبریتى که دستم بود از بهر خلال
ترکه شد، تیرِ بنا شد، کندهی اشجار شد
بیبیِ پاسور با صد ناز و چشمک جان گرفت
شیخ شد، عمامهسر شد، صاحبِ دستار شد
دخترم آمد که تا آتش به آتشدان کند
مرد شد، پر شد سبیلش، مخلصِ سرکار شد...
***
هیچ کافر اندر آن حالت که من بودم مباد
هر که بنگى گشت چون من روزگارش زار شد
فریدون توللی
* منبع: سایت دفتر طنز حوزهی هنری