ستاره دیده فروبست و آرمید، بیا؛ سیمین بهبهانی
سه شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۰، ۰۷:۰۸ ب.ظ
بسمالله الرحمن الرحیم
ستاره دیده فروبست و آرمید، بیا
فروغ نور به رگهای شب دوید، بیا
ز بس به دامن شب، اشک انتظارم ریخت
گل سپید شکفت و سحر دمید، بیا
شهاب یاد تو، در آسمان خاطر من
پیاپی از همهسو، خطﱢ زر کشید، بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصه رنگ من و رنگ شب پرید، بیا
به وقت مرگم، اگر تازه میکنی دیدار
به هوش باش که هنگامِ آن رسید، بیا
نیامدی که فلک خوشهخوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانهدانه چید، بیا
امیدِ خاطرِ سیمین دلشکسته تویی!
مرا مخواه از این بیش ناامید، بیا
سیمین بهبهانی
* منبع: وبلاگ غزل معاصر