سلام ای که حضورت مرا محال شده؛ علی امینی
دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۸۷، ۰۶:۴۴ ب.ظ
متاسفانه از این شاعر تصویری -مستندا- یافت نشد.
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام ای که حضورت مرا محال شده
همیشه مصرع اول-همی-هَـ-لال شده
مرا برای دلت دار میزنی لطفا؟
مگر جواب بگیرد دلِ زغال شده
ببخش زندگیام را، بزرگواری کن
ببخش زندگی ِ این سگ ِ حلال شده
هنوز میشود از چشمهات زنده شوم؟
به راز میوهی ممنوعههای ِ کال شده
***
تو افتخار بده ابر میشوم گاهی
مگر نه اینکه تو رنگینکمان نمیخواهی؟
مگر نه اینکه هنوز از تو میشود رد شد؟
شبیه ِ باتلاقهای ِ نا زلال شده
***
هنوز نیّت ِ هر روز عصر ِمن هستی
میان ِمعنی ِاین قهوههای ِفال شده
تو ناخدای ِمنی؟ یا خدای ِمن؟ یا که...؟
من ِ فلکزدهی پیر ِدستمال شده
- به آرزوی ِنگاهت هنوز میمیرم
و مرگ. آخر ِ این شرقی ِ شمال شده
علی امینی
* منبع: وبلاگ دفتر سیاه