شاعران بزرگ پارسی‌گوی (۸): منطقی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

شاعران بزرگ پارسی‌گوی (۸): منطقی شاعران بزرگ پارسی‌گوی (۸): منطقی

چهارشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۱۸ ق.ظ

شاعران بزرگ پارسی‌گوی (۸)

قرن چهارم و نیمه‌ی اول قرن پنجم هجری

 

منطقی

 

ابومحمد منصور بن علی منطقی رازی از معاصران صاحب ابن عباد و در شعر دری استاد بوده است و شاید بتوان او را قدیم‌ترین شاعر پارسی‌گوی عراق دانست.

وی ظاهراً در بین سنوات ۳۶۷ (ابتدای وزارت صاحب) و ۳۸۰ (یعنی سالی که بدیع‌الزمان همدانی به خدمت صاحب پیوسته و قطعه‌ای از منطقی را به خواهش او به عربی ترجمه و نظم کرده بود) وفات یافت.

از ابیات اوست:

 

یک موی بدزدیدم از دو زلفت

چون زلف زدی ای صنم به شانه

 

چونانش به سختی همی کشیدم

چون مور که گندم کشد به خانه

 

با موی به خانه شدم پدر گفت

منصور کدام است از این دوگانه

 

و

 

یک لفظ ناید از دل من و ز دهان تو

یک موی ناید از تن من و ز میان تو

 

شاید بُدَن که آید جفتی کمان خوب

زین خم گرفته پشت من و ابروان تو

 

شیز و شبه تدیدم و مشک سیاه و قیر

مانند روزگار من و زلفکان تو

 

مانا عقیق نارد هرگز کس از یمن

هم‌رنگ این سرشک من و دو لبان تو

 

و

 

مه گردون مگر بیمار گشته است

بنالید و تنش بگرفت نقصان

 

سپر کردار سیمین بود و اکنون

بر آمد بر فلک چون نوک چوگان

 

تو گفتی خنگ صاحب تاختن کرد

فگند این این نعل زرین در بیابان

 

 

* منبع: تاریخ ادبیات ایران؛ ذبیح‌الله صفا؛ جلد اول؛ صفحه‌ی ۱۱۴

* عضویت در کانال ادبی تک‌مضراب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه