شرح مناجات شعبانیه (به بهانه‌ی ماه عزیز شعبان)؛ قسمت نهم :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت
اِلهی اِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ؛اِلهی کَاَنّی بِنَفْسی واقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ اَظَلَّها حُسْنُ تَوَکُّلی عَلَیْکَ فَقُلْتَ ما اَنْتَاَهْلُهُ وَ تَغَّمَدْتَنی بِعَفْوِک. معبود من! اگر من شایستگی دریافت رحمت تو را ندارم، از تو سزاوار است که با گشایش پهناورت بر من ببخشایی؛ معبود من! می‌بینم که نزدیک است نفس من در محضرت و رو در روی تو قرار گیرد، در حالی که بر نفس من نیکویی توکلم بر تو، سایه افکنده است. تو هر آنچه که سزاوار است می گویی و مرا در عفو و چشم‌پوشی خود غرق می‌کنی. نکاتی از این فراز 1. شایستگی‌نداشتن بندگان برای کسب رحمت الهی؛ 2. توکل و تکیه بر خدا و غرق شدن در دریای عفو او.   «اِلهی اِنْ کنتُ غیرَ مُستأهِل...». مشروط‌نبودن قابلیت برای دریافتِ رحمت الهی از میان آنچه اهل بیت علیهم‌السلام در مناجات‌هایشان مطرح کرده‌اند این بوده است که از پروردگارشان، می‌خواستند که با آنها آن‌گونه که سزاوار خداوندی اوست رفتار کند، نه آن‌چنان که در خورِ آنها است؛ یعنی خداوند به فضل و بزرگواری و کبریایی خود نظر افکند نه به اعمال ناقص و ناچیز و اندکِ بندگانش. برای نمونه، در دعای پر فیض سمات این عبارت دو بار ذکر شده است: «وَافْعَلْ بی ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ لا تَفْعَلْ بی ما اَنَا اَهْلُه؛ پروردگارا! با من آنچه سزاوار توست رفتار نما و آن گونه که لیاقت من است رفتار منما». و نیز در دعای کمیل می‌خوانیم: «وَافْعَلْ بی ما اَنْتَ اَهْلُهُ؛ خدایا! با من، آن گونه که تو اهلِ آنی معامله فرما.» آنچه از مطلب فوق استفاده می‌شود این است که امام علیه‌السلام می‌خواهد بگوید: اگر من، سزاوار دریافت رحمتت نمی‌باشم، تو اهل جود و رحمتی -و از این طریق مرا مشمول رحمتت خواهی نمود-. از این عبارت، نکته دیگری نیز می‌توان استفاده نمود و آن اینکه: ناچیز شمردن خویش و اعمال نیک خود و چشم‌دوختن به جود و رحمت خداوندی، از جمله معارفی است که در جای‌جای ادعیه‌ی اهل بیت علیهم‌السلام مشهود و سایه‌گستر می‌باشد. همان‌گونه که سید الساجدین در دعای ابوحمزه‌ثمالی این‌گونه به خداوند خویش عرضه می‌دارد: وَ ما اَنَا یا رَبِّ وَ ما خَطَری هَبْنی بِفَضْلِکَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَفْوِکَ. من که می‌باشم ای پروردگار من! و چه مقامی نزد تو دارم؟ مرا به فضل و کرَمت ببخش و به عفو رحمتت بر من منت گذار. و در جای دیگر می فرماید: مَولانا فَقَدْ عَلِمْنا ما نَسْتَوْجِبُ بِاَعْمالِنا وَ لکِنْ عِلْمُکَ فینا و عِلْمُنا بِاَنَّکَ لا تَصْرِفُنا عَنْکَ وَ اِنْ کُنّا غَیْرَ مُسْتَوْجِبینَ لِرَحْمَتِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلَیْنا وَ علی الْمُذْنِبینَ بِفَضْلِ سَعَتِکَ فَامْنُنْ عَلَیْنا بِما اَنْتَ اَهْلَهُ. مولای ما! ما می‌دانیم که به سبب اعمال ناشایست خود، چیزی جز محرومی از رحمتت را مستحق نیستیم، لکن اینکه تو به احوال ما و فقر و بیچارگی ما آگاهی و اینکه می‌دانیم که از درگاه فیضت محروم باز نمی‌گردیم، ما را به درگاه کَرَمت امیدوار می‌کند و اگر چه مستوجب رحمت تو نمی‌باشیم، اما تو شایسته‌ی آنی که بر ما و گنه‌کاران به فضل و رحمتِ وسیعت، جود و بخشش کنی. پس تو به آنچه سزاوار بزرگواری توست بر ما احسان فرما. حاصل سخن آنکه، عبارتِ مورد بحث از مناجات، در مقام بیان این نکته است که: بنده به هر حالی شایستگی دریافت رحمتِ الهی را ندارد، بلکه این خداوند است که فضل و رحمتش، بنده‌اش را در می‌یابد و او را مورد مهرِ خود قرار می‌دهد.   «اِلهی کَاَنّی بِنَفْسی واقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ...». توکل بر خداوند توکل بر خداوند بزرگ، یکی از آموزه‌های قرآنی و وحیانی و از خصلت‌های بسیار پسندیده‌ای است که هیچ پیامبر و امام و بزرگی از این صفت بی‌بهره نبوده است. در قرآن کریم آمده است: «و مَنْ یَتَوَکَّلُ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ هر که به خداوند توکّل کند، خدا او را کفایت می‌کند.» (طلاق: 3) در آیه‌ی دیگر، توکل را علامت مؤمن بودنِ شخص دانسته و چنین فرموده است: «وَ عَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُوا اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ؛ اگر مؤمن هستید بر خدا توکّل کنید». (مائده: 23) و در اخبار نیز از امام صادق علیه‌السلام وارد شده است که فرمود: «اِنَّ الْغِنا وَ الْعِزَّ یَجُولانِ فَاِذا ظَفَرا بِمَوْضِعِ التَّوَکُّلِ اَوْطَنا؛ بی‌نیازی و عزت در حرکتند هنگامی که محل توکل را بیابند، درآنجا وطن می‌گزینند».(41) همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در شب معراج از پیشگاه خداوند سؤال کرد: پروردگارا! «اَیُّ الْاَعْمالِ اَفْضَلُ»؟ چه عملی از همه‌ی اعمال، برتر است؟ خداوند متعال فرمود: «لَیْسَ شَیْءٌ عِنْدی اَفْضَلَ مِنَ التَّوَکُّلِ عَلَیَّ و الرِّضا بِما قَسَمْتُ؛ چیزی در نزد من، با فضیلت‌تر و برتر از توکل بر من، و خشنودی به آنچه قسمت کرده‌ام نیست».(42) سالک راه توکل ز بلا محفوظ است پیش سیمرغ، رهِ امن و خطرناک، یکی است لامع سنایی نیز گوید: گر توکل تو را بر اوست همی خود بدانی که رزق از اوست همی پس به کوی توکل آور رخت بعد از آنت پذیره آید بخت در توکل یک سخن بشنو تا نمانی به دست دیو، گِرو معنای توکل به بیانی ساده، معنای توکل این [است] که: آدمی در هر اقدام و کاری که انجام می‌دهد، قبل از هر چیز، به مشیت و خواست خداوند نظر داشته باشد و اعتماد اصلی او در واقع در هر حالی و در هر کاری، به خداوند بزرگ باشد نه چیز دیگر. و نیز در معنای توکل گفته‌اند: «توکل به معنای واگذاری شخص است امور خود را بر مالک خود و اعتماد بر وکالت او، و مالک شخص، کسی است که مقتدر باشد بر مصالح شخص. و بالجمله، توکل، دلبستگی و اعتماد کامل به پروردگار است و این مقام، از کمال معرفت است، زیرا انسان هر اندازه خدا را بهتر بشناسد و از قدرت و رحمت و حکمت او زیادتر آگاه گردد، دلبستگی او به آن ذات بی‌همتا، زیادتر گردد. توکل، مقام والایی است که جز خواص از عرفا و موحدان، آن را درک نمی‌کنند. به طور کلی، معیار شناختن توکل، اعتماد به حق است و گسستن از غیر».(43) چون تو رو از غیر حق برتافتی نقدِ اسرار توکل یافتی این بنا را هر که می‌خواهد ثبات مرده باید بود او را در حیات حسینی هروی   همچنین از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: از پیکِ وحیِ خدا، جبرئیل پرسیدم، توکل چیست؟ گفت: اَلْعِلْمُ بِاَنَّ الْمَخْلُوقَ لا یَضُرُّ وَ لا یَنْفَعُ، وَ لا یُعْطی وَ لا یَمْنَعُ وَ اِسْتِعْمالُ الْیَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ فَاِذا کانَ الْعَبْدُ کَذلِکَ لَمْ یَعْمَلْ لِاَحَدٍ سِوَی اللّهِ وَ لَمْ یَطْمَعْ سِوَی اللّهِ فَهذا هُوَ التَّوَکُّلُ. توکل، آگاهی و علم به این واقعیت است که مخلوق نه زیان می‌رساند و نه نفع و نه عطای واقعی به دستِ آن‌هاست و نه آنکه منع از عطا در اصل به دست آن‌هاست. و نیز توکل چشم‌پوشیدن از خلق است. پس هرگاه، بنده‌ای به چنین معرفتی دست پیدا نمود، جز برای خدا کار نمی‌کند و از غیر او امیدی ندارد. پس این است معنای توکل.(44) نیست کسبی از توکل خوب‌تر چیست از تفویض، خود محبوب‌تر؟ آنکه او از آسمان باران دهد هم تواند کو ز رحمت نان دهد آنکه با اسباب روزی داده بود بی‌سبب هم می‌تواند ای عُنود مولانا باری امام علیه‌السلام در این فراز از مناجات، با سرمایه‌ی نفیس توکل به پیشگاه خداوند می‌رود، و حداقل ثمره‌ای که از شجره‌ی طوبای «توکل» نصیب خویش می‌سازد، میوه خوش‌گوار عفو و غفران الهی می‌باشد، همان‌گونه که پس از آن فرمود: «فَقُلْتَ ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنی بِعَفْوِکَ؛ پس تو ای خدا، آنچه سزاوار تو بود گفتی و مرا در دریای عفوت غرق کردی». توکل بر غیر خدا تمام موجودات جهان هستی، ذاتا فقیرند و از خود چیزی ندارند و اگر هم واجد چیزی باشند، از خودشان نیست، بلکه اِفاضه‌ی خداوند در حق آنان می‌باشد. تو چو جانی ما مثالِ دست و پا قبض و بسطِ دست از جان شد روا تو چو عقلی ما مثال این زبان این زبان از عقل دارد صد بیان تو مثال شادی و ما خنده‌ایم که نتیجه شادی فرخنده‌ایم روز و نور و مَکْسَب و تابم تویی شب قرار و خلوت و خوابم تویی مولانا چنانچه در قرآن نیز آمده است: «یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ؛ ای مردم! همه شما فقیر و محتاجید به خدا، و خدا بی‌نیاز و ستوده صفات می‌باشد». (فاطر: 15) زانکه محتاجند این خلقان، همه از گدایی گیر تا سلطان همه مولانا بنابراین، چون مخلوقات، ذاتا فقیر بوده و چیزی از خود ندارند؛ هر که درگرفتاری‌ها خدای خویش را که تمام حاجت‌ها به دست او و تمام نیکی‌ها در خانه‌ی اوست فراموش کند، و به آستانه‌ی غیر او که در واقع، فقیر و بی‌نوا می‌باشند پناه آورد، تهی‌دست و فقیر و مسکین، بازخواهد گشت. در این رابطه، روایتی دل‌نشین وجود دارد، که ذکر آن، زینت این نوشتار خواهد بود: امام صادق علیه‌السلام فرمود: که خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: «به عزت و جلالم سوگند آرزوی هرکس را که به غیر من امید بندد، به نومیدی قطع می‌کنم و نزد مردم بر او جامه‌ی خواری می‌پوشم، و او را از تقرب خود می‌رانم و از فضلم دور می‌کنم. او در گرفتاری‌ها به غیر من آرزو می‌بندد، در صورتی که (رفع) گرفتاری‌ها به دست من است و به غیر من امیدوار می‌شود و در فکر خود درِ خانه‌ی جز مرا می‌کوبد، با آنکه کلیدهای همه‌ی درهای بسته نزد من است و درِخانه‌ی من برای کسی که مرا بخواند باز است. کیست که در گرفتاری‌های خود به من امید بندد و من امیدش را قطع کرده باشم؟ کیست که در کارهای بزرگش به من امیدوار گشته و من امیدش را از خود بریده باشم. مگر آن بنده نمی‌داند که چون حادثه‌ای از حوادثِ من، او را بکوبد، کسی جز به اذنِ من آن را از او برندارد؟ اگر همه‌ی اهل آسمان‌ها و زمین به من امید بندند، و به هر یک از آن‌ها به اندازه‌ی امیدواری همه دهم، به قدر عضو مورچه‌ای از مُلکِ من کاسته نشود».(45) در این بازار عطّاران مرو هر سو چو بیکاران به دُکّان کسی بنشین که در دُکّان شکر دارد نه هر کِلکی شِکَر دارد نه هر زیری زِبَر دارد نه هر چشمی نظر دارد، نه هر بحری گُهر دارد مولانا نکته‌ی آخر توکل کردن بر خدا به معنای رها نمودن اسباب و ترک تلاش نیست، بلکه مقصود این است که آدمی هر کاری را از راه اسبابش انجام دهد و در حدّ توان، بکوشد، ولی نتیجه را به مسبّب‌الاسباب یعنی خداوند واگذارد و از او خواهان باشد. علامه‌ی مجلسی در این باره می گوید: «معنای توکل، ترک تلاش نیست و نیز معنای آن دست یازیدن به امور خطرناک به هوایِ توکل بر خداوند، نمی‌باشد، بلکه شخص باید به وسایل و اسباب، برای وصول به مقصودش متوسل شود، بدون حرص و هرگونه افراط‌کاری. چیزی که هست اینکه اعتماد اصلی و واقعی او به سعی و تلاش و اسباب نباشد، بلکه اعتماد او بر مسبّب‌الاسباب باشد».(46) چنانچه در حکایتی آمده است: «مردی به همراهِ شترش، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول اللّه! می‌خواهم شترم را رها کنم و بر خدا توکل کنم که از آن محافظت کند تا من برگردم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این سخن ناصحیح است، بلکه تو باید ابتدا شتر را ببندی و آن گاه بر خدا توکل کنی».(47) گفت آری گر توکل رهبرست این سبب هم سنت پیغمبرست گفت پیغمبر به آواز بلند با توکل زانوی اُشتر ببند رمزِ الکاسب حبیبُ اللّه شنو از توکّل، در سبب کاهل مشو مولانا  
  • ناصر دوستعلی

مناجات شعبانیه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه