شرح مناجات شعبانیه (به بهانه‌ی ماه عزیز شعبان)؛ قسمت هشتم :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت
اِلهی اَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ. پناه بردن به خدا از غضب الهی چنان به مهر همی‌پرورد که مروارید دگر به قهر چنان خورد کند که سُفال سعدی معنای غضب خداوند غضب در انسان‌ها، نوعی حالت نفسانی است که اثر آن معمولاً در صورت و چشمان آدمی پدیدار می‌گردد. در این حالت، خون، حالتی فورانی پیدا کرده و به نقاط بالای بدن می‌رود. در این زمان، خون در رگ‌ها، انتشار می‌یابد. بدین گونه، معمولاً متورم شدن رگ‌ها را نیز در پی دارد. در حال غضب رنگ چهره آدمی نیز غالبا سرخ و برافروخته می‌گردد. البته نوع دیگری از غضب وجود دارد که در برابرِ افراد قوی و قدرتمند رخ می‌دهد، که در این صورت چون غضب به همراه ترس و تشویش می‌باشد، خون از پوست به سوی قلب جریان بیشتری می‌یابد و در نتیجه چهره، رنگ زرد به خود می‌گیرد. به طور کلی غضب به معنایی که ذکر شد، یعنی تغییر حالت نفسانی، در ذات احدیت الهی محال است. چون در ذات او اساسا تغییر حالت غیر ممکن است، بلکه معنای غضب خداوند، همان عقاب و عذاب او می‌باشد؛ آن هم به سبب گناهان خودِ آدمی، که البته چون خداوند، رحمت محض است، گاهی امکان دارد که انسان به دلیل انجام گناهان و غوطه‌ور شدن در خطاها، سبب قطع نور رحمت الهی گردد. در اینجا، غضب همان خاموش شدن چراغ رحمت خداوند است که آدمی به این ترتیب در ظلمت عقاب و بلا و عذاب گرفتار می‌شود. اکنون برای اثبات این نکته که منظور از غضب الهی همان عقاب و عذاب اوست به ذکر دو روایت، در ذیلِ یکی از آیات قرآنی اکتفا می‌کنیم. در قرآن کریم این گونه آمده است: وَ لا تَطْغَوْا فیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضبی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبی فَقَدْ هَویْ. (طه: 81): در روی زمین طغیان نکنید تا خشمِ من بر شما فرود آید و هرکس موردِ غضبِ من باشد سقوط خواهد کرد. راوی می‌گوید: در محضر امام باقر علیه‌السلام بودم که عَمْرو بن عُبَیْد وارد شد. گفت: فدایت شوم، معنیِ غضب در آیه‌ی «و مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبی فَقَدْ هَوی» چیست؟ امام علیه‌السلام فرمود: غضب، همان عقاب و عذاب خداست و ادامه داد: هرکس پندارد که خداوند از حالی به حالی در می‌آید، او را همانند مخلوقاتش قرار داده و صفت آفریده‌ها را برای او آورده است. همانا خداوند را چیزی تحریک نمی‌کند تا او را تغییر دهد.(30) همچنین از امام صادق علیه‌السلام نیز روایتی در این‌باره رسیده است: رضای خداوند، همان ثواب او و غضب او، همان عقاب و عذاب اوست؛ بدون آنکه چیزی در او نفوذ کند تا اینکه موجب هیجان او گشته و او را از حالی به حالِ دیگر تغییر دهد.(31) به هر حال، غضب خداوند برای همگان دردناک و غیر قابل تحمل است و همه‌ی اولیای الهی، همواره از خدا، رهایی از غضبش را می‌خواستند، چنانچه حضرت سیّدالشّهداء امام حسین علیه‌السلام در مناجات عرفه این گونه از خدا می‌خواهد: اِلهی فَلا تُحْلِلْ عَلَیَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَیَّ فَلا اُبالی سِواکَ: معبود من! مبادا خشمِ تو بر من فرود آید، من تنها از آن می‌ترسم و اگر خشم تو نباشد و از آن آسوده باشم، از خشم دیگران ترسی ندارم. نا امید از در لطف تو کجا شاید رفت تاب قهر تو نیاریم خدایا زنهار سعدی در جای دیگر، از دعای عرفه آن میوه‌ی دل رسول و آن نازنینِ یگانه دوران‌ها،در مقام خوف از دوزخ که جلوه‌ی عینی غضب خداست، این گونه مناجات می‌کند: اَسْئَلُکَ اللّهُمَّ حاجَتِیَ الَّتی اِنْ اَعْطَیْتَنیها لَمْ یَضُرَّنی ما مَنَعْتَنی وَ اِنْ مَنَعْتَنیها لَمْ یَنْفَعْنی ما اَعْطَیْتَنی اَسْئَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتی مِنَ النّار: از تو مسئلت می‌کنم ای خدا آن حاجتم را که اگر (عطایم) کنی، دیگر از هر چه محرومم کنی، زیان نخواهم دید، و اگر آن حاجتم را روا نسازی، دیگر هر چه عطایم کنی، نفعی به حالم ندارد. و آن حاجتم این است که از دوزخ، رهاییم بخشی. یا دولتاه اگر به عنایت کنی نظر واخجلتاه اگر به عقوبت دهی جزا سعدی   نکته‌ی آخر پیشی گرفتن رحمت خداوند بر غضب او در دعای جوشن کبیر می‌خوانیم: «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه؛ ای آنکه رحمت او برغضبش مقدّم می‌باشد». لطف تو سابق می‌شود، جذاب عاشق می‌شود بر قهر، سابق می‌شود، چون روشنایی بر ظُلم در توضیح کوتاه این عبارت باید گفت که خداوند، رحمت محض است و هیچ چیز در دایره‌ی هستی خارج از پوشش رحمت او نمی‌باشد؛ حتی خشم و غضب او نیز از سرچشمه‌ی رحمت او می‌جوشد. از همین رو در دعا آمده است که رحمت او بر غضبش مقدّم می‌باشد. توضیح بیشتر آنکه گاهی ذات احدیت، در عالَم هستی خود را به صفات قهریه جلالیه، که همان غضب باشد، ظاهر می‌سازد. این ظهور در عالَم دنیا به صورت حوادث، بلاها و غم‌ها و بیماری‌ها و در جهان آخرت به شکل دوزخ آشکار می‌شود؛ اما چون همه‌ی این موارد، در واقع ریشه در رحمت خداوندی دارد، به همین سبب در نهانِ همه‌ی آن‌ها خیر و رحمت نهفته است. ازجمله آنکه بلاها و حوادث و بیماری‌ها، از عوامل مهم بیداری انسان‌ها از خواب غفلت و متذکر ساختن آن‌ها به عوالم بالا و سوق دادنِ آنها به سمت پروردگارشان می‌باشد. از هر جهتی تو را بلا داد تا باز کشد به بی‌جهاتت مولانا و نیز: از برای کششِ ما و سفر کردن ما پیک بر پیک همی آید از آن اصل وجود هر غم و رنج که اندر تن و در دل آید می‌کشد گوش شما را به وثاق موعود مولانا تاج‌الدّین خوارزمی نیز در شرح فصوص‌الحکم چنین می‌گوید: چون وجود غم‌ها و محنت‌ها و رنج‌ها از غضب بُوَد و غضب نیز از رحمت الهی برمی‌خیزد، در نتیجه این غضب و بلا، رابطه‌ی وصول به کمالات و واسطه‌ی رفعت درجات و آمرزش گناهان، و تصفیه‌ی قلب می‌باشد.(32) همچنین از مولانا چنین نقل است که: میان بنده و حق، دو حجاب است: تندرستی و مال. آن کس که تندرست است می‌گوید: خدا کو؟ من نمی‌دانم و نمی‌بینم. همین که رنجش پیدا می‌شود، آغاز می‌کند که: یا اَللّه یا اَللّه و به حق، همراه و هم‌سخن می‌گردد. پس دیدی که صحت، حجاب او بود و حق زیر آن درد، پنهان بود و چندان که آدمی را مال و نَواست اسباب مرادات، مهیا می‌کند و شب و روز به آن مشغول است. همین که بی‌نواییش رو نمود و نفس، ضعیف گشت بر گِرد حق گردد.(33) از اینجاست که بزرگان، از بلاها و مصایب که دارای نشانی از غضبِ الهی می‌باشند، با تبسم و خرسندی استقبال می‌کردند. در بلا هم می‌چشم لذات او مات اویم ماتِ اویم ماتِ او ای بدی که توکنی در خشم و جنگ با طَرَب تر از سِماع و بانگ چنگ ای جفای تو ز دولت خوب‌تر و انتقام تو ز جان محبوب‌تر عاشقم بر قهر و بر لطفش به جِدّ ای عجب من عاشقِ این هر دو ضِدّ مولانا و بالاخره به قول شکسپیر: بر تغییراتِ موسمی و تحمل سرما و یخ‌بندان و بادهایِ سوزدار زمستان، که وقتی بر بدنم می‌وزد آن را فرسوده و مچاله می‌کند، لبخند می‌زنم و به خود می‌گویم: اینها همه مشاورینی هستند که حقیقت وجودم را به من می‌شناسانند.(34)   دوزخ؛ نشانی از رحمت خداوند گرچه دوزخ مظهر غضب الهی است، اما در اینجا نیز رحمت حق‌تعالی بر غضب او پیشی گرفته است و به جز تعداد اندکی از معاندین که برای همیشه در جهنم اقامت دارند.(35)برای بقیه‌ی دوزخیان، نوعی رحمت محسوب می‌شود. توضیح آنکه، چنان که از اخبار و کلمات بزرگان استفاده می‌شود، دوزخ چیزی نیست مگر مکانی برای عطا کردن قابلیت به کسانی که این قابلیت را برای راه‌یابی به بهشت از دست داده‌اند. باری کسانی که به واسطه‌ی لغزش‌ها شایستگی برخورداری از بهشت را از کف داده‌اند و به سبب گرفتاری‌های دنیوی و برزخی، هنوز آن صفای لازم را به دست نیاورده‌اند. رحمت الهی به صورت دوزخ آنها رادر می‌یابد، تا این عذاب‌های دوزخی کاملاً آنها را پاکیزه و خالص ساخته و به بهشت رهنمون‌شان سازد. رحمت بر آنکه عَذْب شمارد عذاب دوست زحمت مَبَر عزیز و مدار از عذاب بحث حافظ بنابراین، رحمت پروردگار در دوزخ نیز از غضب او سبقت گرفته است و عذاب‌هایش به انگیزه‌ی رحمت حق‌تعالی بر بندگانش است و می‌تواند، به نوعی موجب خرسندی نیز باشد، چنانچه دانته شاعر بزرگ و خداشناس قرن سیزدهم میلادی در اثرِ معروفش کمدی الهی این چنین می‌گوید: «... سپس آنهایی را خواهید دید که در میان آتش خرسندند، زیرا امید آن دارند که روزی پا به جرگه‌ی ارواح مسعود گذارند.»(36) آتشی خوش بر فروزیم از کَرَم تا نماند جرم و زَلّت بیش و کم آتشی کز شعله‌اش کمتر شَرار می بسوزد جُرم و جبر و اختیار شعله در بُنگاهِ انسانی زنیم خار را گُل زار روحانی کنیم مولانا و به تعبیر شیخِ اکبرِ عرفان، محیی الدّین عربی: «همان گونه که پرتو خورشید با حرارتش، در میوه‌ها اثر گذارده و آنها را می‌پزد و از آن جهت که ما را منفعت می‌رساند، رحمت است، همین طور حرارتِ آتش جهنم، پختنِ میوه‌های بهشت را سبب می‌شود».(37) از جامی نیز چنین نقل است که: «... پس، بازگشتِ همه به رحمت سابقه‌ی حقّ سبحانه وتعالی باشد. از مُجرِمِ عاصی، غرامت به عذاب و ملامت بستانند تا از چرکِ گناهان، او را پاک گردانند و به رحمتِ جنّت و نعمت باز رسانند.»(38) این بخش از مطالب را به اشعاری نغز از حکیم آقا محمدرضا صهبای قمشه ای به پایان می‌بریم: آنِ خدای دان همه مقبول و ناقبول مِنْ رَحْمَةٍ بَدا وَ اِلی رَحْمَةٍ یَؤُول(39) خلقان همه به فطرتِ توحید زاده اند این شرک، عارضی بُوَد و عارضی یَزول(40) از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق این است سرّ عشق که حیران کند عُقول  
  • ناصر دوستعلی

مناجات شعبانیه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه