شرح مناجات شعبانیه (به بهانهی ماه عزیز شعبان)؛ قسمت چهارم
چهارشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۱، ۱۱:۳۷ ب.ظ
«وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکینا لَکَ، مُتَضَرِّعا اِلَیْک» این عبارت در صدد بیان مسکنت و بیچارگی و تضرع در پیشگاه معبود است:
هر که را خواهی ز غم خسته کنی
راه زاری بر دلش بسته کنی
وانکه خواهی از بلایش وا خری
جان او را در تضرّع آوری
مولانا
گریه و تضرّع، یکی از رموزِ تسخیر قلب معشوق است و به زودی توجه او را به خود جلب میکند. و همانگونه که در دعای کمیل آمده است، گریه اسلحهی مؤمن است: «وَ سِلاحُهُ الْبُکاءُ». گریه و تضرع در ابتدای دُعا -بلکه در هر حالی- درهای رحمت و استجابت الهی را میگشاید و اصولاً علامتی نیکو بر فریادرسی حقتعالی نسبت به بندهاش میباشد:
چون خدا خواهد که مان یاری کند
میلِ ما را جانب زاری کند
ای خُنُک چشمی که آن گریان اوست
وی همایون دل که آن بریان اوست
آخرِ هر گریه آخر خندهای است
مردِ آخر بین مبارک بندهای است
هر کجا آبِ روان، سبزه بُوَد
هر کجا اشک روان رحمت شود
مولانا
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «اَلْبُکاءُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ مِفْتاحُ الرَّحْمَةِ وَ عَلامَةُ الْقَبُولِ وَ بابُ الْاِجابَةِ؛ گریه از خوفِ خدای تعالی، کلید رحمت و نشانهی پذیرش و درب مستجاب شدن دعا است.»(13)
همچنین امام صادق علیه السلام فرمود: خدای تعالی به موسی علیهالسلام وحی کرد که محبوبترین اعمالی که بندگان من، به واسطهی آنها به من تقرب میجویند سه چیز است. موسی علیهالسلام عرض کرد: پروردگارا، آن سه خصلت کدامند؟ فرمود: زهدِ در دنیا و پرهیز از گناهان وگریه از خوفِ من. موسی علیهالسلام عرض کرد: پروردگارا! آنکه چنین کند چه پاداشی دارد؟ خدای عزّ و جلّ به او وحی کرد: ای موسی! امّا پاداش زهد ورزان در دنیا، بهشت است و اما کسانی که از خوف من بسیار میگریند پس در بالاترین مقام بهشتی هستند و هیچ کس نمیتواند با آنان در آن مقام، شریک باشد، و اما آنان که از گناهان پرهیزدارند، پس من اَعمال مردمان را بررسی میکنم، اما اعمال آنها را بررسی نخواهم نمود. (و آنها را خواهم بخشید).(14)
کسی را که خدا بخشید گریه
بیاموزید راه دلگشایی
به جز این، گریه را نفعی دگر هست
ولی سیرم ز شعر و خودنمایی
مولانا
نکتهی دیگر دربارهی اظهار نیاز و زاری در پیشگاه معشوق، اینکه مقام عاشق و معشوق، هر کدام اقتضایی دارد، و شأن هر یک باید متناسب با منزلت آنها باشد. از جمله آنکه چون معشوق در مقام «ناز» میباشد، عاشق باید همواره در مقام «نیاز» باشد. باید چیزی به درگاه معشوق عرضه کرد که فاقدِ آن باشد و آن را بپذیرد و آن، چیزی جز «نیاز» نمیباشد.
میانِ عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
حافظ
وگرنه، ناز کردن پیش معشوق، به تعبیر شمس تبریزی در کتاب مقالات، زیره به کرمان بردن است. وی در این باره میگوید:
زیره به کرمان بری، چه قیمت و چه نرخ و چه آبروی آرد؟ چون چنین بارگاهی است، اکنون او بینیاز است تو نیاز ببر، که بینیاز، نیاز دوست دارد. به واسطهی آن نیاز، از میان این حوادث ناگاه بجهی و از خداوند چیزی به تو بپیوندد که آن عشق است.(15)و(16)
پیشِ بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ
که به هر حال برازندهی ناز آمده ای
حافظ
«راجِیا لِما لَدَیْکَ ثَوابی»
امید به خدا
ذکرِ این فراز از دعا، در واقع، از شِگردهای بنده برایِ جلب توجه معبود به خویش است. یعنی میخواهد عرض کند: من که با هزار امید به تو روی آوردم و به تو دلخوش نمودم، چگونه میپسندی، نا امید از در خانهات برگردم.
بنابراین، «امید به خداوند» خود، از کلیدهای گشودن در رحمت و اجابت حضرتش به شمار میرود. چنانچه در دعای ابوحمزه ثِمالی چنین آمده است: «وَ اَعْلَمُ اَنَّکَ لِلرّاجین بِمَوْضِعِ اِجابَةٍ؛ و من میدانم که دعایِ آنان را که به تو امید دارند مستجاب میفرمایی».
همچنین سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیهالسلام در دعای شریف عرفه در مقام امیدواری به محبوب خویش، این گونه مناجات میکند: «کَیْفَ تُخَیِّبُ آمالی وَ هِیَ قَدْ وَفَدَتْ اِلَیْکَ؛ چگونه ناامیدم میفرمایی در حالی که به تو امیدوار شدم».
باری، ناامیدی از دری که همواره به روی بندگان گشوده است، چه معنایی دارد؟!
بیخودی میگفت در پیش خدای
کای خدا آخر دری بر من گشای
«رابعه(17)» آنجا مگر بنشسته بود
گفت ای غافل کی این در بسته بود؟
عطار
نومید مشو جانا کاومید پدید آمد
امید همه جانها از غیب رسید آمد
نومید مشو، گرچه مریم بشد از دستت
کان نور که عیسی را بر چرخ کشید آمد
نومید مشو ای جان در ظلمتِ این زندان
کان شاه که یوسف را از حبس خرید آمد
ای شب به سحر برده در یارب و یارب تو
آن یارب و یارب را رحمت بشنید آمد
مولانا