شرح مناجات شعبانیه (به بهانهی ماه عزیز شعبان) قسمت دهم
چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۱، ۱۱:۴۳ ق.ظ
اِلهی اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلی مِنْکَ بِذلِکَ وَ اِنْ کانَ قَدْدَنا اَجَلی وَ لَمْ یُدْنِنی مِنْکَعَمَلی فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْکَ وَسیلَتی.
معبودِ من! اگر از من درگذری چه کسی از تو شایستهتر به گذشت میباشد و اگر عمرم به سر رسیده باشد و هنوز عملم موجبِ قُرب به تو نشده باشد، اقرار به گناهانم را نزد تو وسیله و دستاویزِ قُربِ به سمت تو قرار میدهم.
تقاضایِ عفو از خداوند و اعتراف به تقصیر، روح حاکم بر فرازهای فوق است.
«اِلهی اِنْ عَفَوْت...».
تقاضای عفو
عفو کن زین بندگان تنپرست
عفو از دریای عفو اولیتر است
عفو کن ای عفو در صندوق تو
سابق لطف همه مسبوقِ تو
مولانا
تقاضای عفو از خداوندِ «عَفُوّ» در جایجای ادعیهی اهل بیت علیهمالسلام مشهود است و از جمله درخواستهایی است که به فراوانی تکرار شده است. تا آنجا که از آداب قنوت وِتر، در نماز شب، آن است که ذکر «اَلْعَفْو» را سیصد بار تکرار کند.
به هر حال، نکتهی قابل ذکر اینکه تا پهنهی جان آدمی به آب حیات «عفو» شست و شو نگردد، صفای قدم یار، در آن پهنه، پدیدار نخواهد شد، و تا آینهی دل از غبار معاصی و کدورتها، صیقلی نیابد، جمال یار، در آن تابان نخواهد گشت.
آیینه شو جمالِ پریطلعتان طلب
جاروب کن خانه را و سپس میهمان طلب
حاصل سخن آنکه، در واقع، تقاضای عفو از خداوند، مقدمه است برای دریافت فیوضات سرشار الهی و راهی است به سوی بارگاه لایزال پروردگار جهان.
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
گرچه پَریوَش است و لیکن فرشتهخوست
پروردگارا! چشمان خود را به عفوت دوختیم، و دلهای خود را به رحمتت بشارت دادیم. در چشمان ما برق شادی دریافت عفوت را بنشان و در صحرای دلهامان، باران پر طراوت رحمتت را نازل فرما.
«وَ اِنْ کانَ قَدْ دَنا اَجَلی...».
اعتراف به تقصیر
دو نکته از این فراز
الف) اقرار به گناهان از طرف بنده -البته نزد معبود خویش- از خصال پسندیده و نیکو میباشد. زیرا هیچ بندهای، هر چه هم اهتمام ورزد، نخواهد توانست حق پروردگارش را آنگونه که سزاوار اوست ادا نماید. تا آنجا که نبی اکرم صلی الله علیه و آله اینگونه به پیشگاه خدای خویش عرضه میدارد: «اَنَا لا اُحْصی ثَناءً عَلَیْکَ اَنْتَ کَما اَثْنَیْتَ عَلی نَفْسِکَ؛ من از عهدهی ثنا و ستایش تو برنخواهم آمد. تو همان گونهای که خود، ثنایت نمودی».(48)
به همین سبب و به حکم عقل و وجدان، اعتراف به تقصیر و اقرار به معاصی، در محضر حضرت پروردگار، امری مطلوب میباشد که نفس این عمل، گامی مهم در تثبیت بندگی بنده، در پیشگاه معبودش میباشد. در مناجات ابوحمزهی ثمالی نیز میخوانیم: اِلهی اِنْ کانَ قَدْ دَنا اَجلی وَ لَمْ یُقَرِّبْنی مِنْکَ عَمَلی فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِعْترافَ اِلَیْکَ بِذَنْبی وَسائِلَ عِلَی: خدایا! اگر اجلم نزدیک شده باشد ولی عمل من موجب قُرب تو نشده باشد، پس من اعتراف به تقصیر را وسیله قُربِ به تو قرار می دهم.
و در روایتی نیز از امام موسی بن جعفر علیهالسلام وارد شده است که به فرزندش فرمود: یا بُنَیَّ عَلَیْکَ بِالْجِدِّ لا تُخْرِجَنَّ نَفْسَکَ مِنْ حَدِّ التَّقْصیرِ فی عِبادَةِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طاعَتَهُ، فَاِنَّ اللّهَ لا یُعْبَدُ حَقَّ عِبادَتِهِ. ای فرزندم، همواره کوشش کن، ولی خودت را در عادت و طاعت خدای عزّو جلّ بیتقصیر مدان، زیرا، خداوند، چنان که شایسته است، پرستش نشود.(49)
در حکایتی آمده است: مردی در بنیاسرائیل چهل سال عبادت خدا کرد و سپس قربانی کرد، ولی از او پذیرفته نشد. با خود گفت: فلانی! اعمالِ ناشایستِ توسبب شد که خداوند قربانیات را نپذیرد. در این هنگام آوایی از سوی خداوند شنید که ای مرد عابد، نکوهشی که از خود کردی و اعترافی که به تقصیر خود کردی، از عبادتِ چهل سال بهتر بود.(50)
بنده همان به که ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که به جا آورد
سعدی
ب) چنانچه از این فراز از مناجات استفاده میشود، نفسِ اِقرار و اعتراف به تقصیر، نزد بارگاه کبریایی، میتواند، قُرب به پروردگار را نیز به همراه داشته باشد. چنانچه امام علیهالسلام اینگونه اشاره فرمود که: «اگر در پایان عمر عملم، موجباتِ قُرب به تو را فراهم نساخت، من، به وسیلهی اقرار به تقصیر، به تو نزدیک خواهم شد».
این بخش از سخن را با سخنانی از آگوستین قدیس و ویلیام جیمز به پایان میبریم. آگوستین قدیس در کتاب اعترافاتِ خود چنین میگوید:
ای سرچشمهی حیات! روزگار ما چنین سپری میشود آنگاه که از تو، ای یگانه خالق راستین هر آنچه بوده و هست، روی بر میتابیم و به جای دلبستن به کُل، مغرورانه به پارهای از آفرینش تو دل میبندیم. طریق رجعت ما به سوی تو، همانا طریق خضوع و ایمان است. آنگاه که نزد تو به گناهان خویش اعتراف میکنیم. دامان ما را از عادات پلید، پیراسته میگردانی و گناهانمان را میبخشایی(51) تو نالهی درماندگان را میشنوی و از غُل و زنجیری که خود به دست و پای خویش بستهایم، رهاییمان میبخشی.(52)
از ویلیام جیمز نیز چنین نقل است:
اعتراف به گناه خویش، یک قسمت از تزکیهی نفس است که هر کس، پیش از توجه مستقیم به مقام الوهیت، احتیاج دارد که در خود ایجاد کند. آن کس که به گناه خود اعتراف میکند، حداقل این است که ریا و تزویر را کنار گذارده، دریچهی قلب خود را باز کرده، با اقرار به گناه و تقصیر خویش، رو به درگاه خداوند میآورد.(53)
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
از بدِ حادثه اینجا به پناه آمدهایم
لنگرِ حلمِ تو ای کشتی توفیق کجاست
که در این بحرِ کَرَم غرق گناه آمدهایم
آبرو میرود، ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمدهایم
حافظ