شوق عراق و شور حجاز است در دلم؛ حضرت زهرا (س)؛ علیرضا قزوه
بسمالله الرحمن الرحیم
شوق عراق و شور حجاز است در دلم
جامهدران و سوز و گداز است در دلم
پل میزنم به خویش مگو از کدام راه
راهی که رو به آینه باز است در دلم
قد قامت الصلاة من از جای دیگر است
قد قامت کدام نماز است در دلم
شب را چراغ گمشدن روز کردهام
ذکرت چراغ راز و نیاز است در دلم
تشبیه نارساست، حقیقت کلام توست
ابهام و استعاره، مجاز است در دلم
مجموعهی نیاز تویی ای نماز ناب
دیگر چه حاجتی به نیاز است در دلم
یاس کبود پیش تو خار است فاطمه(س)
نامت گل همیشهبهار است فاطمه(س)
شب را خدا ز شرم نگاه تو آفرید
خورشید را ز شعلهی آه تو آفرید
شمسیتر از نگاه تو منظومهای نبود
صد کهکشان ز ابر نگاه تو آفرید
آه ای شهیدهای که شهادت سپاه توست
جان را خدا شهید سپاه تو آفرید
هر جا که نور بود به گرد تو چرخ زد
ما را چو گرد بر سر راه تو آفرید
ای پشتوانهی دو جهان، عشق را خدا
با جلوه و جلالت و جاه تو آفرید
تقوای محض، عصمت خالص، گل خدا!
آخر چگونه شعر کنم قصهی تو را؟
تو آمدی و زن به جمال خدا رسید
انسان دردمند به درک دعا رسید
تو آمدی و مهر و وفا آفریده شد
تو آمدی و نوبت عشق و حیا رسید
هاجر هر آن چه هروله کرد از پی تو کرد
آخر به حاجت تو به سعی صفا رسید
احمد(ص) اگر به عرش فرا رفت با تو رفت
مولا اگر رسید به حق با شما رسید
داغ پدر، سکوت علی(ع)، غربت حسن(ع)
شعری شد و به حنجرهی کربلا رسید
در تل زینبیه غروبت طلوع کرد
با داغ تو قیامت زینب(س) فرا رسید
با محتشم به ساحل عمان رسید اشک
داغ تو بود بار امانت به ما رسید
تسبیح توست رشتهی تعقیب واجبات
قد قامت الصلاتی و حی علی الصلات
بیفاطمه(س) قیامت انسان نبود نیز
عهد الست و معنی پیمان نبود نیز
چونان تو زن ندید جهان تا که بود و هست
چونان تو مرد در همهدوران نبود نیز
مولا اگر نبود جهان جلوهای نداشت
"راز رشید" سورهی قرآن نبود نیز
گر زنده بود بعد تو پیغمبر خدا
قبر تو مثل مهر تو پنهان نبود نیز
زهرا(س) اگر نبود، زمین بیبهار بود
در آسمان شکوفهی باران نبود نیز
ای برق ذوالفقار علی(ع)! هیچ خطبهای
مانند خطبههای تو برّان نبود نیز
حیدر اگر نبود و محمد(ص) اگر نبود
وجد و وجود و جوشش وجدان نبود نیز
ایمان نبود و عشق نبود و شرف نبود
خورشید سر بریدهی صحرای طف نبود
نام تو با علی(ع) و محمد(ص) قرینه است
هر جا که عطر نام تو باشد مدینه است
دستاس کیست چرخ جهان؟ این غریب کیست
این دستهای کیست که لبریز پینه است؟
آیینهای که عطر بهشت مدینه بود
نامش هنوز شعلهی سینای سینه است
ای وسعت بهشت! جهان بی تو دوزخ است
دنیا چقدر مزرعهی کفر و کینه است
اینگونه گنج در صدف هر خزانه نیست
گنجیاست در خزانه اگر این خزینه است
دریا علی(ع)ست گوهر یکدانهاش تویی
در موج حادثات، حسینت سفینه است
با هر حماسه داغ پدر را سرشتهای
هجده کتاب درد علی(ع) را نوشتهای
زیبایی مدینه به غیر از بتول نیست
بی مهر او نماز دو عالم قبول نیست
میپرسم از شما که رسولان غیرتید
زهرا(س) مگر خلاصهی جان رسول نیست؟
گیرم ولایت علی(ع) از یاد بردهاید
آیا غدیر و دست محمد(ص) قبول نیست؟
آخر اصول عشق مگر چیست جز ولا؟
آیا مگر حدیث ولا از اصول نیست؟
مهر علی(ع)ست روزی هر روز مهر و ماه
وقتی چراغ، فاطمه(س) باشد، افول نیست
جبریل را به مرقد مولای عاشقان
بیرخصتش هر آینه، اذن دخول نیست
الله اکبر از تو که الله اکبری
ای مادر پدر که پدر را تو مادری
زهراترین شکوفهی گلخانهی رسول
با نام تو مدینه مدینهاست یا بتول
ای مردمی که زایر راز مدینهاید
آه ای مجاوران حرم حجتان قبول
اینجا کنار حجرهی پیغمبر خدا
آیینهخانهایاست پر از تابش اصول
آیینهای که ماه در آن میکشد نفس
آیینهای که مهر در آن میکند حلول
در بین ماههای خدا چون تو ماه نیست
ای بین فصلهای خدا بهترین فصول
اینجا نمازخانهی مولا و فاطمه(س) است
اینجاست خانهی علی(ع) و خانهی رسول
زهرا شدی که نام علی(ع) را علم کنی
پنهان شدی که هر دو جهان را حرم کنی
یک عمر بود با غم و غربت قرین علی(ع)
آن قصهی حسین و حسن بود و این علی(ع)
وقتی ابوتراب شدی خاک پاک شد
تا زد به خاک بندگی او جبین علی(ع)
در خانقاه نوری و در کعبه چلچراغ
بر خاتم رسول رسولان نگین علی(ع)
آیینهای برابر انسان و کائنات
آیین عشق و آینهی راستین علی(ع)
شمشیر حق که چرخزنان است و خطبهخوان
دست خداست بر شده از آستین علی(ع)
زهرا(س) نداشت بعد پدر جز علی(ع) کسی
احمد(ص) نداشت جز تو کسی همنشین، علی(ع)!
اندوه بیشمار مرا دیدهای، بیا
انسان روزگار مرا هم ببین، علی(ع)!
دنیا چقدر تشنهی نام زلال توست
هر ماه ماه آینه، هر سال سال توست
شبگریههای غربت مادر تمام شد
زینب(س) به گریه گفت که دیگر تمام شد
امشب اذان گریه بگوید بگو، بلال
سلمان به آه گفت ابوذر تمام شد
طفلان تشنه هروله در اشک میکنند
ایام تشنهکامی مادر تمام شد
آن شب حسن(ع) شکست که آرامتر! حسین(ع)
چشم حسین(ع) گفت: برادر! تمام شد
تا صبح با تو اُستُن حنانه ضجه زد
محراب خون گریست که منبر تمام شد
زاینده است چشمهی زهرایی رسول
باور مکن که سورهی کوثر تمام شد
باور مکن که فاطمه(س) از دست رفته است
باور مکن حماسهی حیدر تمام شد؟
زهرا(س) اگر نبود حدیث کسا نبود
زینب(س) نبود و واقعهی کربلا نبود
شب آمده است گریهکنان بر مزار تو
دریا شکست موجزنان در کنار تو
بعد از تو چله چله علی(ع) خطبه خواند و سوخت
چرخید ذوالفقار علی(ع) در مدار تو
زینب(س) کجاست؟ همسفر خطبههای خون
دنیا چه کرد بعد تو با یادگار تو
باران نیزه، نعش غریبانهی حسن(ع)
آن روزگار زینب(س) و این روزگار تو
گل داد روی نیزه، سر تشنهی حسین(ع)
تا شام و کوفه رفت دل داغدار تو
تو سوگوار زینب(س) و زینب(س) غریب شام
تو سوگوار زینب(س) و او سوگوار تو
بعد از تو سهم آینه درد و دریغ شد
دست نوازشی که کشیدند تیغ شد
ای ناخدای کشتی درد! ای خدای درد
تنها تویی که آمدهای پا به پای درد
زین پیش درد و داغی اگر بود با تو بود
درد آشنای داغی و داغآشنای درد
زان شب که غرق خطبهی چشم تو شد علی(ع)
مانند رعد میشکند با صدای درد
شعر تو را چگونه بخوانم که نشکنم؟
آخر بگو که قصه کنم از کجای درد؟
ای قطعهی بهشت، غزلگریهی زمین
با چشم خود سرود تو را هایهای درد
مگذار مردگان شب عافیت شویم
ما را ببر به آینهی کربلای درد
تو آبروی داغی و تو آبروی اشک
تو ابتدای دردی و تو انتهای درد
یوسف اگر برای پدر درد آفرید
زهرا(س) شکست و درد پدر را به جان خرید
ای سرپناه عارف و عامی نگاه تو
آتش گرفت خیمهی گردون ز آه تو
آیا چه بود قسمت تو غیر درد و درد
آیا چه بود غیر محبت گناه تو
ساقی علی(ع)ست، کوثر جوشان حق تویی
ما تشنهایم تشنهی لطف نگاه تو
در چشم من تمام زمین سنگ قبر توست
گردون کجا و مرقد بیبارگاه تو
در کربلای چند شهید غمت شدیم
سربندهای فاطمه(س) بود و سپاه تو
از خانهی تو میگذرد راه مستقیم
راهی نمانده است به حق، غیر راه تو
دنیا اگر غدیر تو را خم نکرده است
روح مدینه رد تو را گم نکرده است
علیرضا قزوه
* منبع: وبلاگ حسینیه