شکلات :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۵ فروردين ۰۴، ۲۰:۲۱ - خرید بازی ps4 و ps5 | پی اس سنتر
    👌👌👌
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

شکلات

سه شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۸۴، ۰۷:۵۴ ق.ظ
با یک شکلات شروع شد . من یک شکلات گذاشتم کف دستش . او نم یک شکلات گذاشتم توی دستم . من بچه بودم ، او نم بچه بود .سرم رو بالا کردم . سرش رو بالا کرد . دید که منو می شناسه . خندیدم . گفت : « دوستیم ؟» گفتم :«دوست دوست» گفت :«تا کجا ؟» گفتم :« دوستی که تا نداره » گفت :«تا مرگ؟» خندیدم و گفتم :«من که گفتم تا نداره» گفت :«باشه ، تا پس از مرگ» گفتم :«نه ،نه،گفتم که تا نداره». گفت : «قبول ، تا آن جا که همه دوباره زنده می شود ،یعنی زندگی پس از مرگ. باز هم با هم دوستیم. تا بهشت ، تا جهنم ،تا هر جا که باشه من و تو باهم دوستیمخندیدم و گفتم تو براش تا هر کجا که دلت می خواد یک تا بذار .اصلأ یک تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا .اما من اصلأ تا نمی ذارم » نگاهم کرد .نگاهش کردم . باور نمی کرد .می دونستم .اون می خواست حتمأ دوستی مون تا داشته باشه . دوستی بدون تا رو نمی فهمید .×××گفت : «بیا برای دوستی مون یک نشونه بذاریم» .گفتم :«باشه . تو بذار» . گفت :«شکلات . هر بار که همدیگه رو می بینیم یک شکلات مال تو و یکی مال من ، باشه؟»گفتم :«باشه»هر بار یک شکلات می ذاشتم توی دستش ،اونم یک شکلات توی دست من . باز همدیگه رو نگاه می کردیم .یعنی که دوستیم . دوست دوست . من تندی شکلاتم را باز می کردم و می گذاشتم توی دهنم و تند تند اونو می مکیدم . می گفت :«شکمو ! تو دوست شکمویی هستی » وشکلاتش را می ذاشت توی یک صندوق کوچولوی قشنگ می گفتم «بخورش» می گفت :«تموم میشه..می خوام برای همیشه بمونه»صندوقش پر از شکلات شده بود . هیچ کدومش را نمی خورد . من همه اش رو خورده بودم . گفتم : «اگر یک روز شکلات هایت را مورچه ها بخورند یا کرم ها ، اون وقت چه کار می کنی؟»گفت :«مواظبشون هستم » می گفت «می خوام تا موقعی که دوست هستیم »و من شکلات را می ذاشتم توی دهنم و می گفتم :«نه ، نه ، تا نداره . دوستی که تا نداره.»×××یک سال ، دو سال ، چهار سال ، هفت سال ، ده سال و بیست سال شده است . او بزرگ شده . من بزرگ شده ام . من همه شکلات ها را خورده ام .او همه شکلات ها را نگه داشته . او آمده است امشب تا خداحافظی کند . می خواهد برود آن دور دورها . می گوید «می روم ، اما زود برمی گردم». من می دونم ، می ره و بر نمی گرده .یادش رفت به من شکلات بده .من یادم نرفت . یک شکلات گذاشتم کف دستش .گفتم «این برای خوردن» یک شکلات هم گذاشتم کف آن دستش :«این هم آخرین شکلات برای صندوق کوچکت» . یادش رفته بود که صندوقی دارد برای شکلات هایش . هر دو را خورد . خندیدم . می دونستم دوستی من «تا» نداره .مثل همیشه . خوب شد همه شکلات هایم را خوردم .اما او هیچ کدومشان رو نخورد .حالا با یک صندوق پر از شکلات نخورده چه خواهد کرد ؟؟ 
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه