عشق، حالا که از آن چهره نقاب افتاده؛ سیدتقی سیدی
دوشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۷، ۰۴:۱۶ ب.ظ
بسمالله الرحمن الرحیم
عشق، حالا که از آن چهره نقاب افتاده
در دلم تازه به شور و تب و تاب افتاده
دیر شد آمدنت روح من از جانم رفت
مثل یک شاخهى خشکم که به آب افتاده
عشق طغیان بکند عقل جلودارش نیست
مثل یک صخره که در شیب و شتاب افتاده
زندگى خواب خوشى بود که تعبیر نشد
من دچارم به شب و در تب خواب افتاده
مثل یک رادیوى از همهجا بىخبرم
پرم از حرف و به یک گوشه خراب افتاده
سیدتقی سیدی
* منبع: صفحهی اینستاگرام شاعر