غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ؛ محمدمهدی سیار :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ؛ محمدمهدی سیار غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ؛ محمدمهدی سیار

چهارشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۰ ب.ظ

 محمدمهدی سیار

بسم الله الرحمن الرحیم

 

برای شهید محسن فخری‌زاده

 

غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ
در این زمانه‌ی مرگ سفید، مرگی سرخ!

در این زمانه‌ی منع عبور و منع مرور
خوشا گشایش راهی چنین به قلعه‌ی نور

شکست صولت سرما... مگر بهار شده است؟
که باز دامن البرز لاله‌زار شده است

چه شعله‌ای است چنین پر شرر دماوندا!
چه آتشی است تو را در جگر دماوندا!

چقدر لاله دمیده است... داغ تازه‌ی کیست؟
گدازه‌های پراکنده‌ی جنازه‌ی کیست؟!

چه سرخ می‌شکفد آتش سرازیرت
گدازه‌های تن آرش کمان‌گیرت

تو کوه نور شدی... تو حرا شدی کم کم
دهان گشوده به إقرأ و ربک الأکرم

«احد» شدی تو و رقصید «هند» و عصیانش
که بر کشد جگر حمزه را به دندانش

...

فغان اگر نرمانیم بدسگالان را
برادران سگ زرد را... شغالان را

به قاتل تو چه پیغامی و چه پسغامی؟!
سخن مباد مگر دشنه‌ای و دشنامی

 

محمدمهدی سیار
از سایت آیات غمزه

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه