فردا که بر فراز نی افتد گذارمان؛ امام حسین (ع)؛ محمدعلی مجاهدی (پروانه) :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 محمدعلی مجاهدی (پروانه)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

فردا که بر فراز نی افتد گذارمان

حیرت‌فزای طور شود، جلوه‌زارمان

 

فردا که کهکشانِ تجلی است، نیزه‌ها

گردش کند زمین و زمان بر مدارمان

 

فردا که روز سرخ عروج من و شماست

بر روی نیزه‌هاست، قرار و مدارمان

 

فردا که سرفرازی ما را  رقم زنند

خورشید و ماه می‌شود، اخترشمارمان

 

فردا که روز عرضه‌ی عشق و شهادت است

حیرت کنند، عالم و آدم  ز کارمان

 

فردا که از تبار تبر، زخم ماند و داغ

غیرت، شقایقی بُوَد از لاله‌زارمان

 

فرداست روز وعده‌ی  دیدار و دیدنی است

بر نیزه‌ها، تجلّیّ پروردگارمان

 

منظومه‌ی بلند شهادت سرودنی است

فردا که عشق خیمه زند در کنارمان

 

وارونه نیست، طالعِ خون من و شما

قد می‌کشد به عرش خدا، آبشارمان

 

در ما عیان، جمال خدا جلوه‌گر شود

چشمی کجاست تا شود آیینه‌دارمان؟

 

رنگ پریده‌ای است به چشم سپهر، مهر

وقتی سپیده می‌دمد از شام تارمان

 

کامل عیار سنگ محک خورده‌ایم ما

غیر از خدا کسی نشناسد، عیارمان

 

ما هرچه داشتیم به پای تو ریختیم

ای عشق، ای تمامیِ دار و ندارمان

 

چشم امید ماست به فردای دور دست

بر تک‌سوار مانده به جا از تبارمان

 

محمدعلی مجاهدی (پروانه)

 

 

* منبع: سایت آستان وصال

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه