قاضی حاجات همه موسی بن جعفر؛ امام کاظم (ع)؛ مجتبی شکریان :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 مجتبی شکریان

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

قاضی حاجات همه موسی بن جعفر

شور عبادات همه موسی بن جعفر

عشق تو در ذات همه موسی بن جعفر

مهرت مباهات همه موسی بن جعفر

 

با مهر تو ایمانمان را پروراندیم

بر ما نظر کردی و از عشق تو خواندیم

 

ای خانه‌ات آباد یا باب الحوائج

کارم به تو افتاد یا باب الحوائج

از دست دل فریاد یا باب الحوائج

داد آبرو بر باد یا باب الحوائج

 

اهل گناهیم و نکردیم اعترافی

بیدار کن ما را شبیه بُشر حافی

 

تو عاشق خلوت‌نشینی با خدایی

تو روح‌بخش رویش سبز دعایی

در سجده‌هایت مست ذکر ربنایی

وقت عبادت از همه عالم جدایی

 

هفت آسمان مشتاق ذکر یا مجیرت

در کنج زندان هستی و عالم اسیرت

 

تو در سیاهی‌های عالم نور هستی

در کنج زندان نه! میان طور هستی

دُرّ  امام صادقی مستور هستی

یک عمر هست از خانواده دور هستی

 

آقا همه دل‌تنگ دیدار تو هستند

یک عمر با گریه به پای تو نشستند

 

آقا خیال آمدن دارد؟ ندارد

آیا توانی در بدن دارد؟ ندارد

حتی رمق در پا شدن دارد؟ ندارد

جان لبی بر هم زدن دارد؟ ندارد

 

هر چند غرق جلوه‌های دوست مانده

از او فقط یک استخوان و پوست مانده

 

آقا بگو با ما از آن زندان آخر

شد دیده‌ها دریا از آن زندان آخر

خون شد دل زهرا از آن زندان آخر

خون می‌چکد از پا از آن زندان آخر

 

با تو چه کرده دشمن پست یهودی

خورده به روی صورتت دست یهودی

 

در کنج زندان ظلم‌ها تکرار می‌شد

با تازیانه روزه‌ای افطار می‌شد

آزارها دادند هر مقدار می‌شد

در نیمه‌ی شب با لگد بیدار می‌شد

 

دشمن ندارد بهر کار خود دلیلی

یا تازیانه می‌زند یا ضرب سیلی

 

آهسته آهسته خودش را جا به جا کرد

اول برای شیعیان خود دعا کرد

معصومه را با گریه‌های خود صدا کرد

افتاد بر روی زمین یاد رضا کرد

 

ای میوه‌ی قلبم ببین بابا چه حالی است

اینجا فقط جای تو با معصومه خالی است

 

روح تو را تا درگه محبوب بردند

هم زهر خوردی هم تو را مضروب بردند

جسم تو را بر تکه‌ای از چوب بردند

بد بود اما عاقبت شد خوب بردند

 

هر چند بر روی زمین مانده تن تو

غارت نکرده هیچ کس پیراهن تو

 

آقا خدایی بی‌کفن ماندی ؟ نماندی

در بین گرما پاره‌تن ماندی ؟ نماندی

آیا بدون پیرهن ماندی؟ نماندی

در زیر دست و پا شدن ماندی؟ نماندی

 

گر چه عزادار شهید کاظمینم

امشب پریشان پریشان حسینم

 

آیا کسی با مرکب از روی تو رفته؟

چنگ کسی آیا به گیسوی تو رفته؟

یا نیزه‌ای مابین پهلوی تو رفته؟

آیا سه‌شعبه روی بازوی تو رفته؟

 

قربان آن قامت که بر روی زمین خورد

قربان آن‌کس که عمود آهنین خورد

 

مجتبی شکریان

 

 

* منبع: وبلاگ حسینیه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه