ماجرای کربلا شرح بلای زینب است؛ حضرت زینب (س)؛ سیدرضا موید
بسمالله الرحمن الرحیم
ماجرای کربلا شرح بلای زینب است
عصر عاشورا شروع کربلای زینب است
شرح صدرش در نمیآید به فهم اهل دل
صبر زینب آیت صبر خدای زینب است
رو «اَلم نَشرَح لَک صَدرَک» بخوان کاین آیه را
عشق گفتا بعد پیغمبر، ثنای زینب است
باغبان گلشن سرخ ولایت، اشک اوست
حافظ خون شهیدان گریههای زینب است
پرچم سرخی که عاشورا به خاک و خون فتاد
بر سر پا باز با صبر و رضای زینب است
کوفه و روز اسیری دیدن زینب، دریغ!
چون در و دیوار کوفه، آشنای زینب است
بهر اثبات ولایت رفت باید هر کجا
ورنه کاخ ظلم و بزم می، چه جای زینب است؟
نی همین در شام و کوفه، بلکه اندر کوی عشق
هر کجا پا میگذاری جای پای زینب است
کودکی ز آن کاروان افتاد از محمل به خاک
شب کنار بسترش، زهرا به جای زینب است
خطبهی او افتخار ملت اسلام شد
بانگ «اَلاسلام یَعلوا»(۱)، در ندای زینب است
پرچمش سرهای هفتاد و دو تن بر نیزههاست
ای دریغا در کف دشمن لوای زینب است
چون توانایی به ترک جان نبودش، سر شکست
قتلگاه کوچک محمل، منای زینب است
ای «مؤید»! ما کجا و مدح آن َرم آفرین؟
آل عصمت را سخن، در اعتلای زینب است
سیدرضا موید
* منبع: سایت ارادت (مجمع شاعران اهل بیت علیهمالسلام)
۱. حدیثی است از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله که فرمودند: «الإسلام یَعْلوا و لایُعْلی (علیه) و قال تعالی: و کلمةُ اللهِ هِیَ الْعُلْیا بَیانُه: و جَعَلَها کلِمَةً باقیةً فی عَقِبِهِ»: اسلام شأن و منزلتش والاتر و بالاتر است و چیزی با آن برابری نمیکند. همچنان که کلمهی مبارک «الله» مافوق تمام اسامی است و بیان آن این است که خداوند این شأن و منزلت را کلمهی توحید خود دانسته که همیشه باقی و پابرجاست.
ابیجعفر رشیدالدین محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب(ع)، بیروت، انتشارات دارالاضواء، ۱۴۱۲ ق، جلد ۳، صفحهی ۲۷۹.