مثنوی عاشقان :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

مثنوی عاشقان

چهارشنبه, ۹ آذر ۱۳۸۴، ۰۴:۳۹ ق.ظ
بیا عاشقی را رعایت کنیم ز یاران عاشق حکایت کنیم *از آن ها که خونین سفر کرده اند سفر بر مدار خطر کرده اند *از آن ها که خورشید فریادشان دمید از گلوی سحر زادشان *عزای کهنسال را عید کرد شب تیره را غرق خورشید کرد *حکایت کنیم از تباری شگفت که کوبید درهم، حصاری شگفت*از آن ها که پیمانه «لا» زدند دل عاشقی را به دریا زدند *ببین خانقاه شهیدان عشق صف عارفان غزلخوان عشق *چه جانانه چرخ جنون می زنند دف عشق با دست خون می زنند *به رقصی که بی پا و سر می کنند چنین نغمه عشق سر می کنند: *«هلا منکر جان و جانان ما بزن زخم انکار بر جان ما *اگر دشنه آذین کنی گرده ماننبینی تو هرگز دل آزرده مان*بزن زخم، این مرهم عاشق است که بی زخم مردن غم عاشق است *بیار آتش کینه نمرود وار خلیلیم! ما را به آتش سپار*در این عرصه با یار بودن خوش است به رسم شهیدان سرودن خوش است*بیا در خدا خویش را گم کنیم به رسم شهیدان تکلم کنیم *مگو سوخت جان من از فرط عشق خموشی است هان! اولین شرط عشق *بیا اولین شرط را تن دهیم بیا تن به از خود گذشتن دهیم *ببین لاله هایی که در باغ ماست خموشند و فریادشان تا خداست *چو فریاد با حلق جان می کشند تن از خاک تا لامکان می کشند *بیا با گل لاله بیعت کنیم که آلاله ها را حمایت کنیم *حمایت ز گل ها گل افشاندن است همآواز با باغبان خواندن است
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه