مجمع البیان: سوره بقره، آیات ۸ تا ۱۰
[سوره البقرة (۲): آیات ۸ تا ۱۰]
اشاره
وَ مِنَ اَلنّٰاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّٰا بِاللّٰهِ وَ بِالْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ مٰا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ (۸) یُخٰادِعُونَ اَللّٰهَ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مٰا یَخْدَعُونَ إِلاّٰ أَنْفُسَهُمْ وَ مٰا یَشْعُرُونَ (۹) فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزٰادَهُمُ اَللّٰهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ بِمٰا کٰانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
[ترجمه]
بعضی مردم گویند به خدا و دنیای دیگر ایمان آوردهایم با آنکه بهرهای از ایمان ندارند.
خدا و مؤمنان را فریب میدهند ولی جز خودشان را فریب نمیدهند و این را خوب نمیفهمند.
در دلهایشان بیماری است، پس خداوند بیماریشان را افزوده و برای دروغگفتنشان عذابی دردناک دارند.
شرح لغات
«ناس»: با بشر و انس مترادفند و اصل آن اناس از انس بوده است که در اثر زیادی استعمال همزهی آن حذف شده است. بعضی گفتهاند اصل آن «نُوس» به معنای حرکت است و مصغّر آن: نویس میشود و بعضی آن را از انس به معنای ظهور گرفتهاند. کلمهی ناس جمع و مفردش انسان میباشد.
«یوم آخر»: روز واپسین که دیگر پس از آن روزی نیست.
«یخادعون»: از خدعه، به معنای اظهار خلاف آنچه در باطن و ضمیر هست.
«انفسهم»: نفس به [سه] معنی گفته میشود: ۱- روح ۲- خود (برای تأکید) ۳- ذات، که اصل همین کلمه است.
«و ما یشعرون»: و نمیدانند، اصل شعر احساس چیزی است و کلمهی شاعر از همین ماده مشتق است چه، شاعر به آنچه میگوید از نظر ماده و هیئت و وزن، علم دارد و چون شعور، آن نوع علمی است که همراه تخیّل و احساس باشد لذا این کلمه به خدا گفته نمیشود.
«ألیم»: به معنای مولم دردناک.
شأن نزول
این آیات دربارهی منافقین نازل شد و آنان عبداللّٰه بن ابی سلول و جدّ بن قیس و معتب بن قشیر و یارانشان و گروهی از یهود بودند.
تفسیر
پارهای از مردم میگویند -به خدا- و به آنچه بر رسول اکرم نازل شده دربارهی قیامت و جز آن، ایمان آوردیم ولی مقصود آنان از این اظهار ایمان این است که بر اسرار مسلمانان واقف شده، برای کفار نقل کنند و نیز برای این است که خود را به پیامبر نزدیک نمایند همچنان که مؤمنان نزدیک بودند، ولی اینان در واقع ایمان نیاوردهاند.
(مٰا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ) و آنچه به زبان میآورند غیر از آن است که در دل دارند.
یُخٰادِعُونَ اللّٰهَ با توجه به اینکه خدا به همه چیز، چه آشکار و چه نهان، عالم و آگاه است و نمیتوان او را فریب داد در معنای این آیه «که میخواهند خدا را گول بزنند» چند وجه بیان شده است از این قرار:
۱- اگر چه اینان نمیتوانند خدا را گول بزنند ولی کار و عمل ایشان طوری است که اگر کسی باطن و واقع را نداند گول میخورد یعنی کار کسانی که گول میزنند انجام میدهند. مثلاً دربارهی کسی که عملش را با ریا آمیخته میگویند: چقدر نادان است، میخواهد خدا را گول بزند در حالی که خدا از خود او به عملش آگاهتر است.
۲- اینان رسول خدا را گول میزنند و در این صورت تقدیر آیه چنین است: «یخادعون رسول اللّٰه» و همانطور که اطاعت پیامبر، اطاعت خدا و نافرمانی او نافرمانی خدا است پس گولزدن رسول نیز به منزلهی گولزدن خدا میباشد.
وَ الَّذِینَ آمَنُوا - اینان مؤمنین را گول میزنند وقتی آنان را میبینند میگویند: ایمان آوردیم تا در مجالس آنان شرکت و اسرارشان را برای دشمنان نقل کنند. اگر چه صورت عمل خدعه و فریب مسلمین است ولی در واقع خود را گول میزنند.
وَ مٰا یَخْدَعُونَ إِلاّٰ أَنْفُسَهُمْ - زیرا وقتی از ایمان واقعی دور شدند و بر جادهی هوی و هوس و خواستههای نفس رفتند طبعاً به عذاب و بدبختی سقوط خواهند کرد ولی آنها از عاقبت عمل خدعهآمیز خود بیاطلاعند.
وَ مٰا یَشْعُرُونَ - از این آیه میتوان این مطلب را نیز استفاده کرد که گمراهان ممکن است خود را هدایتشده و رستگار بدانند و چنین نیست که هر گمراهی به انحراف و گناه خود عارف و عالم باشد.
فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ - در دلهایشان بیماری است (روحشان بیمار است). مقصود از این مرض، بیماری شک و تردید است زیرا همانطور که مرض و بیماری، بدن را از حدّ اعتدال و صحت بیرون میآورد شک و تردید هم که خود آفت قلب است، آن را از حال صحت و اعتدال خارج میسازند.
بعضی گفتهاند اصل مرض «فتور» و سستی است و بیماری تن سستی اعضاء است و بیماری قلب (روح) سستی آن است از خدا.
فَزٰادَهُمُ اللّٰهُ مَرَضاً - خدا بیماری آنان را افزود. در تفسیر این آیه چند قول است:
۱- هر آیه و بیان و دلیلی که از طرف خدا آورده میشود شک و تردید اینان زیادتر میشود پس نسبتدادن زیادی مرض شک اینان به خدا از این نظر است؛ همانطور که در قصهی حضرت نوح دارد: «فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعٰائِی إِلاّٰ فِرٰاراً»(۱) (خدایا خواندن من اینان را نتیجهای جز فرار و گریزشان ندارد).
و نیز آیهی کریمهی: «وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزٰادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ»(۲) (کسانی که در قلبشان مرضی است آیات ما پلیدی آنان را بیشتر نمود) به همین معنا تفسیر شده است که آیات الهی چون شک اینان را زیادتر میکند پس در نتیجه بر پلیدی آنان میافزاید.
۲- ابوعلی جبائی میگوید: از پیشرفت اسلام در دلهایشان غم و حزنی است، چون نزول رسول اکرم در مدینه و ظهور و قدرت مسلمین سبب نگرانی و غم و اندوه آنان شد پس خداوند با بیشتر قدرت دادن و کمک کردن رسول خدا و مسلمین بر غم و اندوه آنان افزود.
۳- سدّی میگوید: تقدیر آیه چنین است: «فزادتهم عداوة اللّٰه مرضا» یعنی دشمنی با خدا بیماری آنان را افزود و کلمهی «عداوت» (دشمنی) در آیه حذف شده است مثل آیهی کریمهی «فَوَیْلٌ لِلْقٰاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللّٰهِ» (وای بر سختدلان از ذکر خدا) یعنی دشمنی با خدا بیماری آنان را افزود. و کلمهی «عداوت» (دشمنی) در آیه حذف شده است مثل آیهی کریمهی «فَوَیْلٌ لِلْقٰاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللّٰهِ» (وای بر سختدلان از ذکر خدا) یعنی از ترک ذکر خدا.
۴- آیاتی که پرده از روی زشتکاری و اعمال قبیح آنان بر میدارد سبب غم و اندوه ایشان میگردد؛ پس معنای آیه این است که در دلهای ایشان غمی است از نزول این نوع آیات و خدا با بیشتر رسوا کردن آنان بر غم و اندوهشان میافزاید.
۵- ابومسلم اصفهانی میگوید: کلمات «فَزٰادَهُمُ اللّٰهُ مَرَضاً» نفرین است یعنی خدا بیماری آنان را بیفزاید نظیر آیهی کریمهی: «ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللّٰهُ قُلُوبَهُمْ» (سپس باز گشتند که خدا دلهای آنان را باز گرداند) و خدا توفیق هدایت را از آنان بگیرد.
وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ بِمٰا کٰانُوا یَکْذِبُونَ - منافقان چون خدا و رسول را تکذیب کردند یعنی واقعاً نپذیرفتند و یا چون در اظهار ایمانشان دروغ گفتند، پس برای ایشان عذابی دردناک است.
پینوشتها:
(۱) آیه ۶ از سوره نوح
(۲) آیه ۱۲۵ سوره توبه
* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۷۱ تا ۷۴