مشکل !!!
سه شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۸۴، ۰۴:۵۴ ق.ظ
می دونی مشکل من و تو چیه ؟ مشکل ما اینه که « خودمون » رو گم گردیم و فکر می کنیم باید دنبالش , بیرون از خودمون و تو این دنیا بگردیم در حالی که : مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاکچند روزی قفسی ساخته اند از بدنمببین ! در گوشت می گم که کسی متوجه نشه ؛ خداییش ته ( اند , آخر ) بی همّتاییم ؛ حوصله هیچ کاری رو نداریم و فقط صدای نالمون میاد ( راستی ! شما که داری ناله می کنی یه زحمتی بکش به جای من ناله بزن !!! ) . قبول کن دیگه ! اینجا غیر من و تو کسی نیست ؛ دروغ می گم ؟ حرف ناحسابی می زنم ؟یکی نیست بگه ننه جان ! اول باید بدویی , تا خودتو پیدا کنی ؟ « تو »یی که این وسط گم شدی . داداشی ! اگه خودتو پیدا کردی , باقی چیزا خودشون , میان جلو وخودشونو بهت معرفی می کنن , تا برگه مرخصی بگیرن و از پادگان بزنن بیرون ؛ آخه دیگه اون موقع اونان که اسیر و گوش به فرمان توان نه تو اسیر اونا !ای خدا !!!! چرا همت راه رفتن رو ندارم ؟؟؟ چرا انقدر تنبل شدم ؟؟؟ چرا حال هیچ کاری رو ندارم ؟؟؟ چرا همش گناهمو می ندازم گردن یکی دیگه ؟؟؟ ( ای خدا خدا ااا ااا اااا ) اینجاست که احساس چگونگی به آدم دست می ده !وقتی یه نگاه به اطرافیان خودم می کنم , مثل دوستان و آشنایان می بینم که هممون همینجا لنگ می زنیم که یا حواسمون نیست و یا خودمونو به حواس پرتی زدیم ( مث من که کم مونده « خون خامه » ببرتم مریض خونه ! ) .ممکنه یکی داد بزنه و مشکلات جامعه رو وسط بکشه ؛ کمبودهای مختلف اقتصادی و فرهنگی و باقی چیزا . آره ! منم به این چیزا فکر کردم , اما هر چی فکر می کنم به این نتیجه بیشتر می رسم که :درسته که نمیشه نقش جامعه و ... رو انکار کرد و واقعا این چیزا مولفه های تاثیر گذارن , ولی آخر کار خود خودمونیم ؛ ماییم که می تونیم شرایط رو , هر چقدر سخت هم که باشه تغییر بدیم .به اطرافت یه نگاه بنداز ! چند نفر رو می شناسی که تو این شرایطِ به قول ماها نابسامان , دارن با خوبی و عشق و صفا و صمیمیت , با خودشون و خداشون و خونوادشون زندگی می کنن ؟؟؟سر تا پاشون مریضیه ( البته جسمی ) اما « خدا رو شکرِ » از ته دل , از دهنشون نمی افته ؟؟؟ نون ندارن شب جلو زن و بچه شون بذارن , ولی تا بخوایی انقدر قشنگ زندگی می کنن که آدم یه جورایی حسودیش میشه که ... .( ؟؟؟ )اوه چقدر از این نمونه ها می خوای برات بیارم ؟؟؟ می دونم که خودتم خیلیاشونو می شناسی !اصلا رفیق جون ! یه کلام ختم کلام :خداییش تا حالا فکر کردی به درد کجا می خوری ؟ و اگه اینو می دونی ( بابا ! دمت گرم ! ) به سمتش حرکت کردی تا بهش برسی ؟بسه ! پاشو برو جلو آیینه واستا خودتو نیگاه کن ( خودِ خودتو ) ! یه نموره فکر کن !اینو جدی میگم : اگه به نتیجه ای رسیدی , ما رو هم بی نصیب نذار !!!!منتظر حرفای قشنگت هستم !!!تا بعدا یا علی