مفهوم انتظار ازدیدگاه امام خمینی (ره)
هویت ما از «بعثت» آغاز میشود. در غدیر تکامل مییابد، با «عاشورا» ابلاغ میشود و در «انتظار» تداوم میپذیرد تا در «فرج» در نهایت درخشندگی ظهور یابد.
تا به حال مادری را که منتظر فرزند گمشدهاش است، دیدهاید یا خواهری که سالها از برادرش دور بوده؟ در لحظهلحظهی زندگی به یاد اوست؛ هنگام نشستن به یاد نشستن او و هنگام خوردن و…
اگر خبر بازگشت گمشده را بشنوند، دیگر نمیتوانند آرام بگیرند. نه بیتفاوت میشوند و گوشهنشین، و نه عاصی و معترض به شرایط موجود. همهی توان و وقتشان را برای آمادهسازی بازگشت به کار میگیرند. حتی از دیگران هم کمک میگیرند؛ کمبودها را جبران و خرابیها را درست میکنند تا وقتی سفرکرده برگشت، همهچیز آماده باشد.
به خودت نگاه کن! ببین برای رسیدن به هدفی که سالها انتظارش را داشتهای، چه کردهای و چگونه از همهی امکانات برای رسیدن به هدف استفاده کردهای؟ آیا بیتوجه و بیخیال نشستهای و بدون برنامه و آمادگی هم اقدام کردهای؟
خودمان را منتظر میدانیم. مردم عصر انتظار هستیم و خواستار روز خدایی ظهور ید بیضا. ما انقلاب اسلامی ایران را زمینهساز انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) میدانیم؛ انقلابی که نه تنها باعث دگرگونی حیات اجتماعی–سیاسی مردم مسلمان ایران شد، بلکه منشا تحولی بزرگ در فرهنگ و اندیشهی این ملت شد. با انقلاب اسلامی، بسیاری از کلمات و مفاهیم فراموششده، حیاتی دوباره و معنایی نو یافتند، «انتظار» یکی از این مفاهیم است که میرفت به معنای گوشهنشینی، انزوا و... تلقی شود.
بهتر است انتظار را در اندیشهی معمار انقلاب بررسی کنیم؛ چون از نگاه امام خمینی (ره)، احیای فرهنگ انتظار، یکی از ارکان مهم احیای هویت اسلامی و ابزاری برای تحقق دوبارهی قدرت و شوکت گذشتهی مسلمانان است.
ایشان به این مطلب، در اولین روز استقرار نظام اسلامی، اینگونه اشاره کردند:
«ما همه انتظار فرج داریم و باید در این انتظار، خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور –انشاءالله– تهیه بشود.»
در این نگاه نه تنها از سکون و سکوت خبری نیست؛ بلکه سخن از سعی و کوشش برای تحقق قدرت اسلام و آمادهسازی زمینهی ظهور است.
«بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه و در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند...»
«دستهی دیگری بودند، بودند که انتظار فرج را میگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به این که در جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد، به این چیزها کاری نداشته باشیم. ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم، برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند –انشاءالله– درست میکنند. دیگر ما تکلیفی نداریم. تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند…»
«یک دستهای میگفتند که خوب! باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر و امر به معروف نکنیم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند، گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک شود…»
«دستهای دیگر از این بالاتر بودند، میگفتند باید دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت تشریف بیاورند. این هم یک دستهای بودند که البته در بین این دسته، منحرفهایی هم بودند، اشخاص سادهلوح هم بودند، منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن میزدند.»
«یک دستهی دیگری بودند که میگفتند که هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود این حکومت باطل است و بر خلاف اسلام است. آنها مغرور بودند، آنهایی که بازیگر نبودند، مغرور بودند به بعضی روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر علمی که بلند شود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است… در صورتی که آن روایات که هر کس علمی بلند کند… (یعنی اگر) به عنوان مهدویت بلند کند. حالا ما فرض میکنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که ما تکلیفمان دیگر ساقط است؟ یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا پیغمبر بیاید، تا حضرت صاحب بیاید؟ حضرت صاحب که تشریف میآورند برای چی میآیند؟ برای این که گسترش بدهند عدالت را، برای این که حکومت را تقویت کنند. برای این که فساد را از بین ببرند.
ما بر خلاف آیات شریفهی قرآن، دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند؟ حضرت بیایند چه میکنند؟ حضرت میآیند، میخواهند همین کارها بکنند...»
حضرت امام پس از نقد و بررسی دیدگاههای یاد شده، دیدگاه خود نیز در باب انتظار را چنین بیان میکنند:
«البته این پر کردن دنیا از عدالت، این را ما نمیتوانیم بکنیم، اگر میتوانستیم میکردیم، اما چون نمیتوانیم بکنیم ایشان باید بیایند. الان عالم پر از ظلم است، شما یک نقطه هستید در عالم، عالم پر از ظلم است، ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن تکلیف ما کرده است که باید برویم»
* این نوشته انتخاب آقای اسماعیل مصفا است که در کیمیای میهنبلاگ ثبت کرده بودند، و بیان نتوانسته در انتقال آرشیو کیمیا به اینجا اسم نویسنده را با خودش بیاورد. تاریخ ویرایش: سهشنبه ۱۳۹۷/۱۱/۰۲