منم که داغ سرودن از ابتدای همیشه؛ سودابه مهیجی
جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۸۷، ۰۱:۴۹ ق.ظ
بسمالله الرحمن الرحیم
منم که داغ سرودن از ابتدای همیشه
گرهگره شده در هستیام برای همیشه
به جان خواجهی شیراز و سطر سطر حضورش
«منم که شهرهی شهرم» به پرسههای همیشه
نه پرسههای بطالت که سیر هر شبهام را
گواهیاند غزلهایی از خدای همیشه
در این زمانهی مرسوم انجماد نجابت
در این زمانهی تنگ برو بیای همیشه؛
منم که بیخبر از ازدحام سرد تمدن
خدا نشانده دلم را در استوای همیشه
***
شبی به وقت سرودن ستارههای تجرد
صدا زدند مرا: [- ای غزلسرای همیشه!
خدا کند که تو را آسمان ندیده نگیرد
چنین که خیمه زدی در فراخنای همیشه]
***
شناسنامهی من یک کلام گمشده دارد:
زنی برای سرودن، زنی برای همیشه
سودابه مهیجی
* منبع: وبلاگ دفتر سیاه