مولا ویلا نداشت :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

مولا ویلا نداشت

سه شنبه, ۸ آذر ۱۳۸۴، ۰۵:۳۸ ق.ظ
مولا، ویلا نداشتگفتم: چیزی بخوانگفت:شرمنده امیک سال است چیزی نگفته امگفتم:برای عاطفه ای که در ما مرده است رحم اله من یقر الفاتحه مع الصلواهگفت:رویم سیاه اخر میدانی که.........اما در کیفهای "سامسونت" هم یک خروار مضمون ناب خوابیده است.******میترسم روزی به نام تمدن به گردن بعضی زنگوله بیندازندمیترسم شلوارهای جین و چارلی کار دستمان بدهدو شکلاتهای نارگیلی دهانمان را ببنددگاوهای چشم چران آزادانه در خیابانها میچرندانیشتن بی خوابگاه میماندبا این همه در دانشگاه مایک استاد نثر پاپیون میزند و فرانسه صحبت میکندشعرای سبک قصیده و عینک فقط برای اهل قبور حرف میزنندبرادرم با پوتین های کهنه سربازیش بسیج میشودمادرم آب و آئینه و قرآن می آوردپدرم فاله خیر حافظا میخوانداما بعضی خاطرشان جمع است که ناوگان امریکابه استخرهای سر پوشیده اشان کاری نداردمادرم آماده میشود به بهشت زهرا برودامروز پسر همسایه مان شهید شداما این باعث نمیشود که ساسان دوستانش رابه قهوه و اسب سواری دعوت نکندو برای سگش بستنی نخرد!شاپور خان اما عاشق فیلم های سرخپوستی ستو این را افتخارش می داندکه در امریکا همبرگر را درست تلفظ می کرده استو مطمئن است که قیمت سکه و طلا پایین نمی آیداو فکر میکند هنوز هم خرمشهر دست عراقی هاستوچقدر خوشحال است کهپسرش را معاف کرده اندبه خانه برمیگردمتلویزیون دعای نامها و نشانه ها میخواندبعضی اوقات خاموشی هم بد چیزی نیست****امسال به ساعت CASIO اطمینان کردیم و نماز صبحمان قضا شدو..................**علیرضا غزوه**
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه