نزدیک مغرب است خدایا چه میشود؟ امام حسین (ع)؛ علیاکبر لطیفیان
بسمالله الرحمن الرحیم
نزدیک مغرب است خدایا چه میشود؟
کشتیشکستخوردهی دریا چه میشود؟
از لالههای خون جراحات زخم عشق
مقتل ز عمق فاجعه دریاچه میشود
با چکمههای بند نبسته رسیده شمر
با زخمهای سینهی بابا چه میشود
قاتل ز بس برید از نفس فتاد
ای سر بریده! بعد تو با ما چه میشود؟
نزدیک مغرب است چه باد مخالفی
نزدیک مغرب است ندا داد هاتفی
ای کشتهی فتاده به صحرا حسین من
ای میوهی رسیدهی زهرا حسین من
آن کهنهپیرهن که خودم بافتم چه شد؟
ای بانی قیامت کبرا حسین من
یادش بهخیر شانهزدنهای موی تو
ای صاحب شفاعت عظما حسین من
چشمت زدند عاقبت این هرزهچشمها
قربانی حسادت دنیا حسین من
مغرب شد و گذشت و حالا شب آمده
بعد از تمام حادثهها زینب آمده
زینب رسید و خاطرهها را مرور کرد
از بین نیزههای شکسته عبور کرد
آهی کشید و گفت «أأنت اخی» حسین؟!
اینجا گریز روضهی ما جفت و جور کرد
بشنید یا «اُخیَّ اِلیَّ» صبور باش
دل را به امر حنجر پاره صبور کرد
در آخرین دقایق گودال قتلگاه
هر نیزهای به گونهای عرض حضور کرد
قلبِ ز شعلهدلخورش آتش گرفته است
ناگاه دید چادرش آتش گرفته است
علیاکبر لطیفیان
* منبع: وبلاگ حسینیه