نیاز
روضه تا میخوانی
قرمز لبهایت میترکد
کثرت بوی انار
همه را میگیرد
من به لبهای تو ایمان دارم
در جماعتهای صبح سلوکی لبت
قامتی خواهم بست
در صف آن همه مرد
رکعتی خواهم خواند
روی تحت الحنکت
بوسهای خواهم داد
و نام تو را
بر تنهی قهوهایام
خواهم کند
تا یک عمر
حجت الاسلام خاطرههایم باشی
از کف نعلین مشکی تو
سرمه برخواهم داشت
تا فقط تنها تو
خاطرات مژهی پنجرههایم باشی
قلم سلبی خود را بردار
و در اثبات لبت
به تبرک تر کن
نکشیدن را نقاشی کن
کور کن گوشم را
دیدنم را کر کن
چند وقت است که من میخواهم
شیخ شوخ ملکوت همهی منظرههایم باشی
مریمی خواهم شد از مریمها لبریز
با نیایشهایی
که فقط میخواهند
زکریای من و باکرههایم باشی
شب جمعه است
کمی روضه بخوان
تا ریاضیدان دایرههایم باشی
من به لبهای تو ایمان دارم
* این پست توسط شمع + در کیمیای میهنبلاگ + ثبت شده است؛ در انتقال آرشیو به اینجا نام نویسنده منتقل نشده است. تاریخ ویرایش: یکشنبه ۱۳۹۹/۰۶/۳۰